هو الظاهر و الباطن

وقتی غرق درونم میشوم تا نشانی از شما بیابم... می یابم بیرون را مستغرق خودتان کردید...
شوق دیدارتان مرا شتابان به بیرون میکشاند، همین که در را باز میکنم تا نطاره کنم شما را و شهیدتان شوم، گویا قرنهاست که به درون رفته اید...
 و باز من میمانم و حوض وسط حیاط و انعکاس تصویر ماه در آب حوض...

حامل عشق تو

و مدتیست از پس این سعی بین درون و بیرون به این نقطه رسیده ام که:
اقتضاء دیدنِ این نگاهم، محو شدن شماست و اقتضاء ندیدنِ این نگاهم، پدیدار شدن شماست...




ن. .ا ۷ نظر

ریاضت برای اختیار

-- : امروز خیلی سنگین تمرین میکنم... تا یک ماه پیش محال بود بتونم این وزنه رو ببرم بالای سرم...

++: قدر مربی ات رو بدون... میدیدم چقدر بر سر چگونگی حرکات دست و هماهنگی اعضای بدن موقع بالا بردن وزنه برات حرف میزد و نکات علمی بهت میگفت...

--: آره ، اما تمام اون حرفها که صد در صد لازمه... 50 درصد ماجراست... 50 در صد دیگه اش این عرق هایی هست که باید ریخته بشه و این فشارهایی هست که باید تحمل کنم... این گرفتگی عضلات... اون نخوردن ها و خوردنها...

++: چه جالب... آره دیگه... همه اون نکات علمی رو خودش هم میدونه اما اون نمیتونه به سنگینی تو وزنه بزنه...

--: قربون آدم چیز فهم... حسین: آخر بهم نگفتی... کلی تحقیق کردم راجع به این دختره... اما هنوز دلم آروم نگرفت... خوبه برای ازدواج؟


++: میدونی محمد جان... تمام حرفهایی که تا حالا با هم زدیم در مورد انتخابت و ازدواجت... همش همون نکاتی بود که مربی ات در مورد بالا بردن وزنه بهت میگفت... تازه میشه 50 در صد ماجرا... تو در این قضیه انتخاب و برای شکوفا شدن اختیار خودت باید 50 در صد سهم خودت رو بپردازی... عرق بریز... فشار تحمل کن... گرفتگی عضلات رو تحمل کن... این قاعده خداست... 

من 50 در صد خودم رو بهت گفتم و دریغ نکردم... 50 در صد دیگه سهم تو هست... برای تعالی و سعه پیدا کردن تو هست... تمام عرق ها و فشارها و گرفتگی هاش هم نوش جونت... 

--: حتی اگه به قیمت اشتباه کردن من تموم بشه؟

++: فکر نمی کردی قدرت اختیارت،برای خدا مهم تر از ازدواجت باشه نه؟... ولی مهم تره... عرقش رو بریز رفیق... من وارد 50 درصد سهم تو نمیشم....

ن. .ا ۳ نظر

دو سوال

راستش ذو تا سوال در ماههای اخیر برای من خیلی برکت داشت...

گفتم برای شما هم مطرحش کنم... روش فکر بفرمایید... یقینا در وهله اول جوابهایی به ذهن هر کسی میرسه... اما خب باز هم فکر بفرمایید...




سوال اول:

ائمه معصومین ما با دستان مبارکشون به غیر از یکی دو مورد کتابی رو کتابت نفرمودن... گویا حضرت امیر علیه سلام قرآن رو با دستان مبارکشون کتابت فرمودن... و همینطور حضرتشون صحیفه فاطمی رو نوشتن... و گویا یک کتاب دیگری هست به اسم جفر ابیض و جفر احمر که فقط در دستان خودشان باقی ماند... از این سه کتابی که کتابت فرمودن، دو تاش که اصلا قرار نبود به دست امت برسه و اون قرآن هم که بنا بود برسه، غاصبین مانع شدن...

سوال من اینه... چرا معصومین ما کتابی برای امت تالیف نکردن؟... در حالی که شاگرد بسیاری تربیت کردن و علم رو به شاگردان میگفتن... اما همون علم رو خودشون مکتوب نمی کردن تا به دست نسل های بعدی رسه... چرا؟


سوال دوم:

در اون توقیع رجوع به رواة حدیث در زمان غیبت... وقتی اسحاق بن یعقوب از تکلیف شیعیان در زمان غیبت پرسیدن حضرت  بقیة الله (عج) فرمودن : رجوع کنید به رواة احادیث ما... و رواة احادیث رو بر شیعیان حجت، دونستن...

سوال  اینه که چرا نفرمودن رجوع کنید به احادیث ما؟... بلکه تاکید بر رواة داشتن...




متوجه ربط این دو سوال شدید؟

و حتما هم متوجه هستید که رواة طبیعتا معصوم نیستن...

سخت نشد قضیه؟... 

نمیدونستن قضیه سخت میشه؟... نمیدونستن امت ممکنه دچار تفرقه بشن سوء استفاده گران ممکنه سوء استفاده کنن؟

مثلا سید صادق شیرازی هم ممکنه ادعای راوی بودن بکنه... و خب ایشون کم هم مقلد نداره... حتما رفتید اربعین و دیدید بین نجف تا کربلا چقدر تصویر این مرجع تقلید مشاهده میشه...

قبول کنید قضیه سخت میشه...

خب وقتی حجت هستن بر ما... واجب الاطاعه هم میشن؟... دوستشون هم داشته باشیم؟... چقدر دوستشون داشته باشیم؟

چقدر بهشون اعتماد کنیم؟... پس عقل خودمون چی میشه؟... اگه اشتباه کنن چی؟... از کجا بفهمیم واقعا کیا رواة حدیث هستن در هر عصری؟

قبول کنید قضیه سخته از یه جهاتی...

روی اون دو تا سوال فکر کنیم...

ن. .ا ۲۲ نظر

شهادت پسر

+ با این روحیات غذایی که پیدا کردی به نظرم این وروجک هم پسر باشه...


++ خب باشه ،مگه چی میشه؟


+ هیچی... تازه میشن دو تا سرباز


++ یعنی شهید میشن؟


+ !!!! شهید؟... قبل از من؟!!!...  "میخوام بگم اگز رودتر از من شهید بشن ازشون نمیگذرم اما نگاهم رو میندازم به سفره و از امام زمان خجالت میکشم و باز چیزی نمیگم"


++ نمی خوام ...پس من چی؟


+ "در حالی که بغضم رو فرو میخورم نگاهش میکنم و میگم" وقتی با هم رفتیم فیلم به وقت شام رو دیدیم من فقط یک جا نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم... وقتی بعد از اون همه سرکشی پسر از چرایی حضورش در سوریه و عاقلانه و صابرانه و عارفانه مواجه شدن پدرش با این طغیان پسر... در نهایت توی اون هواپیمای انتحاری، پدر شاهد بود پسرش داره به سمت شهادت میره و خودش جا موند...شهادت پسرش رو با چشماش میدید گویا... خیلی سخته...

من اون روز روی اون صندلی سینما به جای اون پدر اشک ریختم... چون حال یک پدر رو میفهمیدم... فعلا تمومش کنیم این بحث رو

ن. .ا ۱۴ نظر

منش من

من هیچ وقت هدف اولم از مطالبی که نوشتم این نبوده که که مخاطبم متوجه منظورم بشه...

برای همین هیچ وقت مطالبم رو شفاف ننوشتم...

چرا؟

چه اهمیتی داره که مخاطبم متوجه منطور من بشه یا نشه؟... مگه مطلب من چقدر اهمیت داره...

همیشه مهمتر از فهم مطالب خودم یه مسئله دیگری وجود داشته...

و اون اندیشه کردن مخاطبم بوده...


من نمی خوام تعریف از خود بکنم اما توانمندی این رو دارم که خیلی شفاف و مبرهن مطالب خودم رو به شما عرضه کنم... بیان من خوبه طوری که غالبا در بین دوستانی که احاطه علمی بیشتری نسبت به من داشتن به من پیشنهاد میدادن طرح مسئله کنم و بحث رو آغاز کنم (دوستان به شوخی به من لقب " مبصر کلاس" میدادن)... اما عامدانه وارد این فضا نمیشم...

لذا همیشه مطالب من سهمی از ابهام و گنگ بودن رو داشته...

و چون میدونم شکستن عادات ذهنی و تقیدات خود ساخته و پیش فرضهای عرفی موجب تفکر میشه... غالبا از این روش ورود پیدا کردم...

گفتم مطرحش کنم شاید کسی راهکار بهتری داشته باشه یا نقدی به روشم داشته باشه...


ن. .ا ۱۲ نظر

وطن

وطن هر انسانی اون مکمنی هست که در اون پرورش پیدا میکنه...

وطن هر انسانی اون جایی هست که وجه جانش به اون سمته...

من این ترانه رو به یاد وطنم گوش دادم همیشه... وطن جانم...

راستی چقدر زاویه نگاه میتونه حال انسان رو متغییر کنه...

 


وطن

یک روزی حضرت یعقوب (ع)، وطن حضرت یوسف (ع) بود... و یک روزگاری هم رسید که حضرت یوسف (ع)، وطن حضرت یعقوب (ع) شد...

برای تعالی باید در وطنت مستقر شوی.... تا آرامش پیدا کنی...

جالبه بدونید برای جسم مادی انسان، فقط زمین (سطح خشکی) محل اسکان و آرمیدن انسانه... زندگی مداوم در دریا ها یا در فضا مزاج انسان رو از بین میبره و بهم میزنه...

برای اعتدال جسم باید در ارض اسکان داشت...

ارض جان کجاست؟...

آیا اسکان داریم؟

مستقر شدیم؟... 

ن. .ا ۱۶ نظر

تنهایی

خانمم از تنهایی اش ذز شهر غریب با استاد صحبت میکرد و اینکه تمام رفیقان جانش توی شمال هستن...

استاد در پایان توصیه هاش یه سوال اساسی هم از خانمم پرسید:

راستی! چقدر با خدا صحبت میکنی؟

خانمم فقط نگاه کرد...

وقتی این جمله رو خانمم برام گفت.... من هم فقط نگاش کردم... درگیر خودم شدم... انگار این سوال از من هم شده...

بعد استاد به خانم فرمودن:

با خدا حرف بزن... ساده و راحت... اما حرف بزن...



بعد از چند روز به خانمم گفتم: تنهایی تو یه ابتلاء هست برای تو... اما گذراست... با خدا حرف بزن... هر چی بناست درست بشه توی این حرف زدن درست میشه...
و چقدر نکات حکیمانه یافتم در این حرف زدن با خدا... با امام زمان حرف زدن...


دوستان در پویش معرفی موثرترین ها خواهشی که دارم اینه که از روی تعارف و رودربایستی اسمی از وبلاگ من یا دیگران نیارید... حر باشیم
واقعا هدف پویش مهمتر از موثرترین وبلاگ یا وبلاگها هست...
ن. .ا ۱۰ نظر

قواعد پویش موثرترین وبلاگها

این مطلب و مطلب قبلی ان شا الله تا آخر سال مطلب ثابت من باقی خواهند ماند و در اابتدای صفحه نمایش داده میشن...

مطلب قبلی مشارکت من در اون پویش هست و البته توضیحات مختصری هم داده شده که اگر خواستید میتونید مطالعه کنید

 و اما قواعد این پویش:




قواعد:

1_ شروع این پویش از امروز "1397.12.01" و پایان این پویش "1397.12.28" هست


2_  تر جیحا 8 وبلاگ و اگر خواستید بیشتر یا کمتر معرفی کنید حداقل یکی و حداکثر 14 وبلاگی که به لحاظ محتوا و تاثیرگذاری بر فکر و قلب شما، مد نظرتون هست رو با لینک دادن معرفی کنید... و چند جمله ای هم در مورد هر کدوم از وبلاگهایی که معرفی میکنید شرح و توصیف بنویسید


3_ ترجیحا از 8 نفر نفر دعوت کنید (در غیر این صورت 1 تا 14 نفر) تا در این پویش شرکت کنند


4_ حتما عنوان مطلب پویشتان "پویش موثرترین وبلاگ ها" باشه


5_ ترجیحا این مطلب پویش جزو مطلب ثابت وبتون باشه  تا پایان پویش (البته این قاعده اختیاری هست)


6_ هر کسی در این پویش شرکت کرد ذیل این مطلب یک نظر عمومی بگذاره و اعلام کنه که مشارکت کرده تا بعدا برای آمار گیری از موثرترین وبلاگها بدونیم چند نفر مشارکت کردن( تر جیحا اگر لینک مطلبشون رو هم بذارن بهتره)


7_ هیچ اشکالی نداره اگر دوستتون کسی رو معرفی کرد شما هم اگر اون شخص رو موثر میدونید معرفی کنید... چون قرار هست در پایان پویش موثرترین های سال 97 رو معرفی کنیم...


8_ اینها کلیات بود... در جزئیات دوستان مختارن... و از خلاقیت خودشون استفاده کنن... منتها هر کسی در چالش شرکت میکنه لینک این مطلب رو هم قرار بده تا دیگران از قواعد و هدف این چالش آگاه باشن...


ن. .ا ۳۱ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان