دو سوال

راستش ذو تا سوال در ماههای اخیر برای من خیلی برکت داشت...

گفتم برای شما هم مطرحش کنم... روش فکر بفرمایید... یقینا در وهله اول جوابهایی به ذهن هر کسی میرسه... اما خب باز هم فکر بفرمایید...




سوال اول:

ائمه معصومین ما با دستان مبارکشون به غیر از یکی دو مورد کتابی رو کتابت نفرمودن... گویا حضرت امیر علیه سلام قرآن رو با دستان مبارکشون کتابت فرمودن... و همینطور حضرتشون صحیفه فاطمی رو نوشتن... و گویا یک کتاب دیگری هست به اسم جفر ابیض و جفر احمر که فقط در دستان خودشان باقی ماند... از این سه کتابی که کتابت فرمودن، دو تاش که اصلا قرار نبود به دست امت برسه و اون قرآن هم که بنا بود برسه، غاصبین مانع شدن...

سوال من اینه... چرا معصومین ما کتابی برای امت تالیف نکردن؟... در حالی که شاگرد بسیاری تربیت کردن و علم رو به شاگردان میگفتن... اما همون علم رو خودشون مکتوب نمی کردن تا به دست نسل های بعدی رسه... چرا؟


سوال دوم:

در اون توقیع رجوع به رواة حدیث در زمان غیبت... وقتی اسحاق بن یعقوب از تکلیف شیعیان در زمان غیبت پرسیدن حضرت  بقیة الله (عج) فرمودن : رجوع کنید به رواة احادیث ما... و رواة احادیث رو بر شیعیان حجت، دونستن...

سوال  اینه که چرا نفرمودن رجوع کنید به احادیث ما؟... بلکه تاکید بر رواة داشتن...




متوجه ربط این دو سوال شدید؟

و حتما هم متوجه هستید که رواة طبیعتا معصوم نیستن...

سخت نشد قضیه؟... 

نمیدونستن قضیه سخت میشه؟... نمیدونستن امت ممکنه دچار تفرقه بشن سوء استفاده گران ممکنه سوء استفاده کنن؟

مثلا سید صادق شیرازی هم ممکنه ادعای راوی بودن بکنه... و خب ایشون کم هم مقلد نداره... حتما رفتید اربعین و دیدید بین نجف تا کربلا چقدر تصویر این مرجع تقلید مشاهده میشه...

قبول کنید قضیه سخت میشه...

خب وقتی حجت هستن بر ما... واجب الاطاعه هم میشن؟... دوستشون هم داشته باشیم؟... چقدر دوستشون داشته باشیم؟

چقدر بهشون اعتماد کنیم؟... پس عقل خودمون چی میشه؟... اگه اشتباه کنن چی؟... از کجا بفهمیم واقعا کیا رواة حدیث هستن در هر عصری؟

قبول کنید قضیه سخته از یه جهاتی...

روی اون دو تا سوال فکر کنیم...

ن. .ا
.: مهتاب :.
اتفاقا اخیرا داشتم به همین فکر می‌کردم. به عجله‌ای که خدا نداره و ما داریم، به جدیت قوانین که ما شوخی می‌گیریمشون، به حجیت عقل که حواسمون بهش نیست و...

به این هم فکر کردید که چرا صبر نداریم؟

چرا قوانین رو جدی نمیگیریم؟

مونوسیت تنها
از معدود کسایی هستی که مثل من این سوالا رو پرسیدی😍
عجیب ذوق کردم
 سخنرانی《از وحی تا مصحف》 آقای مهدی خلجی به این دو سوال شما پاسخ کاملی میده بعضی جا ها هم نام این سخنرانیا رو-از کلام الهی تا قران و مصحف نوشتن
اضافه میکنم تمام قسمتا رو بشنوید

ذوقتون مستدام برادر

خوش آمدید... مدتهاست فرصت گوش دادن سخنرانی ندارم...
اما اسم این سخنران یادم میمونه... و عنوانش البته...
ان شا الله روزی مون بشه

مونوسیت تنها
و باید بگم قران حضرت علی رو غاصبین مانع نشدن!
 در روایات اهل تشیع حدیثی داریم که میگه:(یک قران هست،آن هم دست حضرت مهدی-عج- است)

پاسخم به خانم مروه رو بخونید

مونوسیت تنها
یعنی میگن قرانی که امام علی نوشته دست حضرت مهدی هست
یک مرد!
خب بنظرم ازین باب کتابتی نداشتن که کتاب خدا حجت قطعی و راهگشای مطلق بوده و اگر قرار بوده کتابی در کنار کتاب الله بیاد خب داستان درست میشده تفرقه ای که الان هست خیلی بیشتر میشده

از طرفی پیشفرض های زیادی ازین طرح مساله شما از موضوع عصمت، تعریف امامت و ولایت، مشخص بودن دوازده امام و ادعای قرآنی که دست هیچکس نیست جز امام دوازدهم و....  ‌ و ازین دست اعتقادات و بیشتر بارمعنای عناوین اطلاقی و پشتوانه این اعتقادات بشدت محل بحث و تشکیکه لذا قبل از هر نتیجه گیری ای باید مفروضات رو باهم چک کنیم اونم بر اساس تنها چیزی که بهش اعتبار و اعتماد مطلق میشه داد و اون قطعا روات حدیث نیستن همون جور که خودتون مثال زدین و البته قرآنه که هیچ اختلافی درش نیست و خیالمون راحته که حرفه خداست نه بنده ش.

سلام

خب رسالت من و این محیط بحث های علمی و مبنایی ای مثل تعریف عصمت و امامت و ولایت نیست... و اگر هم همچین بحثی بشه خیلی الان دغدغه ای برای فهمش نیست و الا خودم خیلی مایلم در این باب بحث علمی کنم ...

من وظیفه و رسالت خودم میدونم که اشکال مبانی رو در سرشاخه ها نشون بدم تا شخص با ردگیری این اشکالات خودش به مبانی برسه و در اون تحقیق و تفکر کنه...

ممکنه در قرآن اختلاف بارزی نباشه اما در تفسیر و تاویل آیات اونقدر تفرقه هست که امت اسلام رو شقه شقه کرده و هم داعش دم از قرآن میزنه و هم سنی و هم شیعه...

بر عکس شما من فکر میکنم راویان حدیث قابل اعتمادن... اما باید علمی تر بهش پرداخته بشه...
راستی!
چقدر محل های بحث و تشکیک شما که بهش اشاره کردین با برادران اهل سنت مشترکه!!...
دوست و همنشین اهل سنت دارین؟

من ...
تا اینجا همه کتب آسمانی تحریف شدن و قرآن در امان مونده
چه تضمینی میشد داد که بعد از صد سال هر فرقه ای یه کتاب به معصوم منسوب بکنه و هر قاعده و حکمی که دلش خواست اون تو ننویسه؟ مثل عهد عتیق و تلمود که همین کارکرد رو برای یهود داره
بعد ازون کتاب باید خواننده و فهم کننده داشته باشه
چند درصد مردم سواد داشتن و اهل علم بودن و از بین اونها چند درصد فهم کتاب صادر شده از معصوم رو داشتن؟
همین قرآن که که قابل فهم برای هر عقلی نازل شده بیشمار تفسیر از روش میشه
از داعش تا اسلام آمریکایی از همین قرآن میاد بیرون
امام معصوم اول با تربیت شاگرد و فرستادن اونها در جامعه اسلامی اول فهم ها رو رشد میدادن بعد همون شاگرد ها کتاب ناطق امام میشدن

ممنونم

نظر سنجیده ای بود...
اما نکات لطیف دیگه ای هم داره این روش

.. مَروه ..
سلام
غاصبین مانع چی شدند؟

سلام علیکم

گویا حضرت امیر علیه سلام آیات قرآن رو با شان نزول و تاویلش نوشته بودن...
بعد از پیامبر قرار شد یک قرآن واحد داشته باشن و همون تکثیر بشه و در کلان شهر ها یک نسخه از قرآن اصلی در دارالخلافه هر کلان شهر باشه...
وقتی حضرت امیر قرآن رو نوشتن و بردن به حکومت تحویل بدن... اونها قبول نکردن و گفتن یک نسخه کامل از قرآن داریم... حضرت اون قرآن رو برگردوندن و گویا اون قرآن الان نزد حضرت بقیة الله عجل لله هست
برخی از شیعیان قائل به تحریف قرآن هستن (بیشتر در جابجایی آیات از جای اصلی خودش و ...)
اما علمای مطرح شیعه این تحریف رو قبول ندارن و میفرمایند قرآنی فعلی واو به واو همان قرآنی هست که بر پیغمبر نازل شد و ترتیب آیاتش هم درسته...
که گویا این قول عدم تحریف موثق تره...

یک مرد!
جالبه، شما خودتون از طرفی مرجعیت صادق شیرازی رو زیر سوال بردین در حالی که او در قلب فقهی و تبلیغی جهان تشیع دم و دستگاه و دفتر دستک و طرفدار داره، ولی در ادامه ش میفرمائید راویان حدیث قابل اعتمادند؟؟!!

خب جمع این دو تا کمی برای من امکان پذیر نیست.

و اما مباحث مبنایی و علمی که رسالت خودتون نمیدونین، خب پس بهتره راجع بهش صحبتی نشه از اون باب ولی به نظرم پاسخ به این طرح مساله رو بیشتر باید مبنایی دید و الا فکر نکنم پاسخی در خور بشه توش پیدا کرد، و نهایتا بتونیم چهارتا توجیه روایی ازش در بیاریم اونم روایتی که روات مطلوب و مورد قبول ما ازش حرف میزنن و نه مثل صادق خان شیرازی ای!

تشکیکی که وجود داره، تشکیک مبنایی هست، درسته، رفع این شک هم قطعا وظیفه شما نیست، درست ولی حرفهایی وجود داره که باید خیلی روش دقیق بود و در مقابل مثلا همون اهل سنت پاسخی داشت که ... لااقل من براش پاسخ متقنی نداشتم(هر چند یقین دارم که پاسخی وجود نداره) پس نمیشه بهش یقین داشت.

به نظر شما دلیل میشه وقتی در عصر ائمه ما یه سری می اومدن به کذب ادعای امامت میکردن ما نسبت به ائمه بی اعتماد بشیم؟

این بی اعتمادی ریشه در وهم داره... نه عقل...
وقتی اصل امامت برای ما مبرهن هست آیا میشه در تعیین مصداق به خاطر برخی کذاب ها از تعیین مصداق صرف نظر کرد؟
کدوم عقل این رو تایید میکنه؟
در مورد روات هم همینه... ممکنه بعضی ها شش و هشت بزنن آیا دلیل میشه که نسبت به همه بی اعتماد بشیم؟
باید راه تشخیصش رو پیگیر شد...

در مورد اون تشکیکات هم اگر از من میپرسی اول توحید رو برای خودت درست کن بقیه به تبع اون درست میشه...
اگر نتونستی مسئله امامت و ولایت رو هضم کنی یقینا ریشه در درک و دریافتتون از مسئله توحید داره که میشه مثنوی هفتاد من کاغذ...

من میدونم دارم کجا رو نشونه گیری میکنم... شما شاید متوجه نیستی من دارم چکار میکنم ...

.: مهتاب :.
فکر کنم به‌ اندازهٔ کافی شبیه خدا نیستیم.یعنی اصولا به اندازهٔ کافی نزدیکش نیستیم که شبیهش باشیم و شبیهش فکر کنیم و‌ شبیهش عمل کنیم و...

به صورت کلی فرمایشتون درسته

اما دلایل جزئی تری داره...
اینکه چرا نزدیک نمیشیم به خدا... چرا با وجود یه سری دانسته ها، اهل عمل نمی شیم...
یه دلایل جزئی تری داره... شاید اگر توفیقی بشه یه وقت در موردش بنویسم

یک مرد!


 من کی گفتم نسبت به ائمه بی اعتماد باشیم یا حتی نسبت به راویان حدیث؟؟

شما خودت یه ککی به تنبون ما انداختی گفتی چیجوری باید اعتماد کرد و چرا کتابتی نشده توسط ائمه، منم گفتم دلیلش این میتونه باشه که فقط کتاب خداست که باید مرجع باشه نه چیز دیگه ای، همین.

اضافه میکنم، اصل امامت اصلا مساله ای نیست، که تأئید بشه یا نه، موضوع تعریف این اصله، تعریفیه که پشتش اعتقادی و ادعایی نهفته است، اون مساله وموضوع منه و الا اصل امامت چیز قابل انکاری نیست، اصلا نمیشه تشکیک کرد انقدر که روشنه.

اتفاقا و خیلی هم مؤکدا عرض میکنم که از باب توحید اگر بخواهیم مفاهیم رو تعریف کنیم به مفهوم امامت و چیزی که الان ازش تعریف و تبیین و تأکید میشه، میشه شک کرد و الا اگه قرار باشه توحیدی نگاه نکنیم که هر چی میگن قبوله!(بازم دارم میگما تعریف ولایت و امامت و موضوعات اینچنینی)


من با نشونه گیریت کاری ندارم، برداشت خودم رو از نوشته و مطلبت گفتم، اگه دوسم نداشته باشی دیگه برداشت هام رو برات نمینویسم.

عزیزی:)

کک و تنبان رو خوب اومدی...:)
میتونم یه مطلب رمز دار بنویسم و در مورد تعریف امامت و ولایت با هم گپ بزنیم... اما اینجا جاش نیست...

یک مرد!
چاکریم :)

شما عجالتا مطلب قبلیت و که عدم انتشار زدی رو منتشر کن، بحث رمز دار جدید پیش کش!

موضوع مهمی بود به نظرم.

نه... اون رو در شرایطی منتشر کردم که تعادل نداشتم...

شاید بعدا در موردش حرف بزنم

حامد :)
چقدر این سوال شبیه دغدغه ذهنی منه!!! حتما باید برگردم و نظرات ذیل این پست رو بخونم!

طلبه هستی حامد؟

چرا حلزون آخه؟

مرتضا دِ
شایدم کتاب نوشتن و حکومت وقت اون رو از بین برده
یا شایدم بخاطر خفقان از انتشار عقایدشون هراس داشتن.

دیگه اینکه صحیفه سجادیه رو کتاب نمیدونین شما؟



شوخی هم میشه جواب داد؟ سوال اول شما مثل این میمونه که بگیم نویسنده ها چرا با خودکار کتاباشون رو نمی نویسن و چرا تایپ میکنن با رایانه؟ خب امام هم میگفته شاگران می نوشتند: مثلا مفضل که توحید مفضل را نوشت.

سلام :)

صحیفه سجادیه به قلم خود حضرت بود؟ مطمئنی؟
باید تحقیق کنم

شوخی ات رو نمیشه جدی گرفت... چون واقعا فرق داره...

مونوسیت تنها
متاسفانه من هرجور که بخوام بحث رو خلاصه کنم صدتا سوال و صد تا انحراف پیش میاد!اما فقط میتونم اینو بگم که به دلیل تغیرات شرایط اجتماعی و پویایی دین اسلام ترجیح بر این بوده که کتابی نوشته نشه
همون جوری که وقتی عثمان قران رو به شکل نوشتار! تالیف کرد شخصی اومد و گفت :عثمان تو چرا کاریو کردی که محمد-ص-نکرد؟
بازهم پیشنهاد میدم که فقط۳ ساعت وقت بزارید و جواب سوالتونو بگیرید

اشکالی نداره برادر...

باشه... شب میرم توی نت دنبالش... و گیرش میارم...
هدف این دو سوال تفکر کردن مخاطبا روی این سوال بوده... جواب که خیلی براش وجود داره...
اکثرا هم درسته...

مرتضا دِ
خیلی هم قشنگ بود:)
تو برو همون مهدی خلجی رو جدی بگیر :|

شوخی قشنگ بود؟

خب البته میشه گفت فرقی نداره... اما از اون طرف نمیشه ذهن و قلب رو قانع کرد با این پاسخ...

باشه... من همه رو جدی میگیرم...

.: مهتاب :.
ان‌شالله که توفیق بشه و‌ بنویسید.
رهرو ...
سلام علیکم

ائمه قرآن ناطق هستند و خودشون مخزن علم و معرفت و صفات الهی، نیازی به مقید کردن علمشون با کتابت نبوده
و هدفشون تربیت و رشد جان و روح انسان‌ها بوده، کاری که برای انجامش نیازی به کتاب نیست.

رواة حدیث هم ویژگی هایی دارند نزدیک به امام در مراتب پایین تر و اون ویژگی ها و اختصاصات منحصر به فرد هست که موجب اعتبار یک حدیث میشه، مگرنه اگر راوی حدیث معتبر نباشه خود حدیث هم رد میشه. و اعتبار حدیث به اعتبار راویش هست.

مهم اون شخصه نه مکتوب...

سلام علیکم و رحمةالله

بله در این که شکی نیست که اونها به کتابت نیازی ندارن...
این امت هست که به علم ائمه نیازمند هست... و همواره علم ائمه با واسطه ی راویان به ما رسیده...

ما میتونیم عدم کتابت معصومین رو  به خاطر مسائل اون روز و حوادث سیاسی بدونیم که البته اشکالات زیادی به این فرض وارد هست...
و میتونیم تاکید اون ذوات مقدسه بر واسطه شدن راویان (به جای کتابت) برای انتقال رو کاملا هدفمند بدونیم...

یکی از نتایجی که بهش رسیدم اینه که مسئله ولایت، سلسله وار هست...
و هدایت بدون ولایت ممکن نیست...
تربیت اولیا الله توسط معصومین یک مسئله کاملا جدی و حیاتی هست... حتی همین الان توسط حضرت بقیة الله...
روی این مسئله باید تفکر بشه... 

سربازِ روزِ نهم
به نظرم من هم برو مهدی خلجی رو گوش بده :)

:)

رئوف ..
انمۀ اطهار علیهم السلام قرآن ناطق هستند، به تعبیری خود، کتاب منشور هستند. نیازی به تألیف کتاب نداشتند. 
هرجا اقتضاء می کرد به تعلیم، سخن می گفتند و اگر لازم بود امری یا فرمانی را صادر کنند حکم مکتوب می فرستادند.

بله اونها که نیازی به کتابت نداشتن... اما پر واضحه که امت نیاز داشت...

و پر واضح تر اینکه حضرات از این نیاز امت مطلع بودن و کاملا هدفمندانه علوم خودشون رو کتابت نفرمودن و بر جانها نوشتند و همچنان مینویسن...

من قصد داشتم در هدف معصومین برای واسطه قرار دادن راویان تفکر کنیم...
مثلا یکی از وجوه مهم این هدف اینه که سلسله ی ولایت منقطع نمیشه... خودشون فرمودن ما حجت خدا بر راویان هستیم و راویان بر امت حجت هستن...
این یعنی راویان در سلسله ی ولایت معصومین بر ما ولایت دارن...
اگر کمی روی این مسئله اندیشه کنیم مسئله خیلی حساس میشه... وجوه پنهانی آشکار میشه...

رئوف ..

عرض بنده هم این است که اگر امت، در مسیر هدایتش نیاز به تألیف و مکتوب امام داشت، امامان معصوم علیهم السلام حتماً این نیاز را برآورده می فرمودند... پس وقتی ائمه اطهار، علم و سخن و یا مطلبی را مکتوب نکردند؛ نشان از عدم نیاز آن است. بنابراین، عدم نیاز به مکتوب، آن هم با تشخیص خود امام، دیگر نیازی به استدلال و چرایی ندارد..

آراستگی قسمت دوم پاسخ شما را خیلی دوست دارم قبول کنم و راویان را بعنوان امتداد یا توسعه یابی ولایت بپذیرم. اما احساس می کنم یک جای کار دارد لنگ می زند و من هرچه فکر می کنم می بینم که تعمیم دادن این مسئله به راویان حدیث، رابطۀ منطقی و ضروری بین علم و هدایت و تقوی را به هم می زند. در نتیجه، این مسئله بیش از آن که بتواند موجب پاکیزه سازی و هدایت انسان ها و اصلاح امور مسلمین شود، موجب اختلاف و هرج و مرج و شیطنت در جوامع انسانی خواهد شد. کما این که الآن شاهد شیطنت بعضی از همین مدعیان هستیم.

و عنایت دارید که بحث راویان حدیث، تحدید شده و منوط به شرایطی است که هر راوی و عالمی را در بر نمی گیرد و اصولاً هر عالم و محدثی در این تعریف نمی گنجد... در واقع ما خیلی از حجت الاسلام ها و آیت الله ها را مصداق عالم می دانیم، اما آنها را بعنوان راوی حدیث نمی توانیم بپذیریم...

خب چرایی که ما برای مکتوب نکردن علوم معصومین مطرح میکنیم چرای اعتراضی نیست... بلکه دنبال حکمت این نوع مواجهه معصومین هستیم و اتفاقا این چرا، موجب تعالی ما هم میشه...

در مورد راویان که پر واضح هست هر کسی نمیتونه اون راوی مد نظر امام معصوم باشه... هر کسی که یک کتاب حدیث چاپ کرده که راوی به اون معنا نیست...
در احادیث داریم هر کسی که چهل حدیث از معصومین رو احصا کند در قیامت فقیه محشور خواهد شد...
آیا مراد معصومین از فقیه همون فقهی هست که در حوزه ما جاری هست؟
یعنی کسی که چهل حدیث رو از معصوم احصا کند در قیامت عالم به فروع دین محشور خواهد شد؟ معلوم هست که فقیه در اصطلاح اون حدیث به ایم معنی رایج امروزی اش نیست...

در مورد روات هم همینطوره... اوصافی هم مطرح شده برای اون رواة، اما اون اوصاف هم امری درونی هست... آیا نمیتونیم در تشخیص اون اوصاف در عالمان دینی به خطا بریم؟
من در همین مطلب عرض کردم که قضیه قدری سخت میشه...
مسئله هدایت و تقوی هم که فرمودید منافاتی با این بحث حجت بودن راوی و دخالت روات در هدایت نداره... چرا رابطه بین تقوی و هدایت رو بهم بزنه؟
ببینید امروز بخش قابل توجهی از مذهبی ها از زاویه ای کلام صاحبان عصمت رو دارن برجسته میکنن که در گام بعدی اون برجستگی رو در مقابل رواة قرار میدن... یعنی یک بی اعتمادی نسبت به هر کسی غیر از معصومین... این یک خطر بزرگ هست که جامعه شیعی رو تهدید میکنه...
این "حسبنا صاحبان عصمت" گفتن هست... و از جنس "حسبنا کتاب الله" گفتن اون دومی هست در زمان رحلت حضرت خاتم الانبیاء...

من توی این مطلب حرف نا مفهومی نگفتم... اشاره کردم به کلام امام معصوم در مورد حجت بودن رواة بر امت در زمان غیبت...
یعنی همین الان ما باید رواتی در بین خودمون داشته باشیم که کلامشون برای ما حجت هست... از هیچ کسی هم اسم نبردم... اما طبق قاعده ای که امام معصوم به ما دادن باید دنبال همچین انسانهایی باشیم...
و اونها در سلسله ی ولایت معصومین هستن هر چند خودشون اون عصمت معصومین رو نداشته باشن... که اینجا هم بحث علمی مطرح میشه که چطور همچین چیزی ممکنه که کسی عصمت امامان معصوم ما رو نداشته باشه اما بر ما حجت باشه... اینجا باید بریم نفس ناطقه انسانی و قابلیت هاش رو بشناسیم... اما خب هدف من الان ارائه این بحث های علمی نیست...
هدف حساس کردن اذهان هست نسبت به اصل موضوع....

رئوف ..

درود بر شما و طیب الله...

بله، متوجه هستم که چرای شما، جنبۀ اعتراضی ندارد. اما، در مورد نیاز امت به مکتوب شدن علم امام، تصریح داشتید...

من عرض نکردم که رابطۀ بین تقوا و هدایت را بهم می زند، عرض بنده این است که رابطۀ بین علم و (هدایت و تقوا) را بهم می زند. یعنی هر عالمی بدون رعایت تقوای فردی و سیاسی، می تواند مدعی هدایت جامعه شود!

فرمایش شما راجع به حجت بودن رواة به معنی خاص در کل مورد قبول است و بنده هیچ خدشه ای بر آن وارد نمی بینم. فقط نظرم این است که ارتباط دادن این موضوع با مکتوب نشدن علم امامان،نه تنها به مبرهن بودن و حکمی بودن موضوع کمک نمی کند، بلکه می تواند بر حواشی مسئله بیافزاید و بحث را از آن چه هست غامض تر کند.

ببخشید که در کار علما فضولی کردم. بنده نوعاً در این گونه مباحث وبلاگی ورود نمی کنم و ترجیح می دهم بیشتر خوانندۀ نظرات دوستان باشم. ولی نمی دانم چی شد که این بار حس فضولی ام گل کرد و شدم خ. م. م. و شدم مصدع اوقات شریف شما. :))

عزیزی... خیلی هم به من لطف می کنی و در این مطالب شرکت میکنی...

خب من به این خاطر تصریح داشتم به مکتوب نکردن علم امامان چون معتقد بودم و هستم که اونها دقیقا علم خودشون رو مکتوب کردن منتها نه روی لوح چرمی و کاغذی، بلکه روی لوح جان شیعیان حقیقی خودشون مکتوب میکنن... و این اتفاق در هر عصری می افته... و برای همین اون راویان برای ما حجت هستن...
و این اتفاق رو اگر از چند منظر نگاه کنیم متوجه حکمت این نوع مواجهه معصوم با کتابت میشیم...
منتها برای باز کردن این مطلب لازمه چندین مطلب بنویسم... اما خب لازم بود اذهان رو هم درگیر این موضوع بکنم...

محمدحسن ‌‌
سلام
در نگارش «صحیفه‌ی سجادیه»، حضرت امام سجاد برای امام باقر املا کردند. امام باقر کتابت کردند. و امام صادق (علیهم السلام) شاهد این نگارش بوده‌اند.


ولی درباره‌ی سؤال اول یا دوم.
سؤال اول البته همچنان سؤالی است که قابل طرح و فکر است.
ولی این که چرا کتاب دیگری نیست، طبیعتا یک وجه آن این است که نیاز هدایتی مردم نبوده و گرنه حضرت انجام می‌داند.
به علاوه‌ی این که بسیاری از این روایات رو افراد مکتوب می‌کردند. و خود افراد هم تلاششان این بوده است که فقط از افراد ثقه نقل کنند. و حتی وقتی این احادیث جمع می‌شده، خدمت ایشان می‌آمدند و خود حضرت تزکیه می‌کردند. همان طور که در زمان امام رضا علیه السلام، این احادیث به ایشان عرضه شد و ایشان رد می‌کردند و یا تأیید می‌کردند.

در مورد سؤال دوم، خود رواة احادیث هم ویژگی‌هایی دارند که خود امام در روایت ذکر فرموده‌اند. که اگر کسی فلان ویژگی و فلان ویژگی را داشت قبول کنید، تبعیت کنید.
و بلکه اگر فلان طور بود، به هیچ وجه از او نباید بپذیرید.

سلام 

خوش آمدید
در مورد صحیفه سجادیه خیلی لطف کردید.... نمیدونستم...
در مورد سوال اول هم نطر خودم برهمینه که اگر نیازی بود نوشته میشد
در مورد سوال دوم خب بله... اوصافی هم بیان شده... اما به هر حال این اوصاف بیان کلی هست... تعیین مصادیق این اوصاف در هر عصری میتونه کار ساده ای برای عوام الناس نباشه...

ضمن اینه اون موقعی که این دو سوال رو طرح کردم بین دو سوال ربط معنا داری وجود داشت به به خاطر اون ربط این دو سوال مطرح شده

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان