ربط بین اختیار و ولایت

من مطلب "ریاضت برای اختیار" رو در ادامه و تکمله مطلب " دو سوال" نوشتم...

این دو مطلب کاملا به هم مرتبط هستن... در مطلب اول اشاره شد که امام زمان فرمودن در عصر غیبت شیعیان ما به رواة مراجعه کنن و رواة احادیث ما بر امت حجت هستن... جدای از بحث علمی در مورد ماهیت این حجیت، سوالی پیش می اومد که از کجا بفهمیم در عصر ما چه کسانی مصداق اون :رواة احادیثنا" هستن... با توجه به اوصافی که براشون مشخص کردن اما باز هم نمیشه به قطعیت گفت فلانی همون راوی مد نظر معصوم هست و بر ما حجیت دارن...


این سوال سوال جدی ای هست...

در ادامه این مطلب، مطلب "ریاضت برای اختیار" رو نوشتم... در واقع خواستم بگم سختی تشخیص در انتخابهای مهم زندگی مون، زیر سر اینه که خدا به ما اختیار داده و به خاطر وجود این اختیار هست که این سختی ها پدید میاد... چون داشتن اختیار یک نعمت محسوب میشه... و هر نعمتی ، شکری رو در پی داره... شکر نعمت اختیار چیه؟...

 شما هم فکر کنید روش...

اما یه نکته عرض میکنم... هر وقت پیش آقای بهجت میرفتن و میگفتن استاد راهی "اهل و صالح" به ما معرفی کنید (شاید همون راوی مد نظر ما) ایشون میفرمودن: انجام واجبات و ترک محرمات... در این وادی بیفتید اگر بنا باشه به استادی برسید، میرسید... بنظرم شکر نعمت اختیار در وادی عمل، حفاظت و حراست از عقل هست... و این حفاظت و حراست جز با اهتمام به انجام واجبات و ترک محرمات ممکن نیست


ما اگر شکر نعمت اختیار رو به جا نیاریم در تشخیص خیر دچار سردرگمی میشیم... لذا خیلی طبیعیه که این سوال عموم مردم باشه که از کجا تشخیص بدیم راوی مد نظر معصوم در عصر ما چه کسی یا چه کسانی هستن؟...و یقین بدونیداین سردرگمی با بردن نام شخصی یا اشخاصی به عنوان راوی از بین نمیره بلکه فقط اختلافات و مشاجرات افزایش پیدا میکنه...

چرا خدا مسئله ای به این مهمی رو (تعیین مصداق حجت در هر عصری) رو راحت تر نکرد برای ما؟

چون برای خدا اختیار انسانها اهمیت بنیادی داره... و اگر اون اختیار در انسانها احیا نشه حجت های خدا یکی پس از دیگری به شهادت میرسن... همونطور که تا الان همین شده... و لذا از این منظر میشه گفت : اختیار انسانها برای خدا حتی از اولیایش هم مهمتر هست...

 و رواة احادیث در سلسله طولی ولایت معصومین هستن و ولایت مثل امامت حقیقتی هست که باید به سمتش بری... و اگر به سمتش نری اون خودش رو توی  چشمت فرو نمیکنه... میشینه یه گوشه ای کار خودش رو میکنه... ولو اینکه 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو داشته باشه...



این مطلب همچنان ادامه داره... اما کی و چگونه اش رو نمی دونم...
ن. .ا
.: مهتاب :.
ممنون بابت هر سه تا مطلب. مخصوصا همین یکی.
بعضی مطالب خوراک فکری قوی می‌دن به آدم.

الحمدلله...

متشکر که وقت میذارید

مرتضا دِ
قبول ندارم :)

دقیقا چیو؟

مرتضا دِ
چراغ انسان عقل (همین اختیار که شما میفرمایی) اوست
و چراغ عقل، دانش است.

این روایت رو یه شب از رادیو معارف شنیدم| دقیقا یادمه توی اتوبان محلاتی شرق به غرب بودم

خب مراد از دانش چیست؟

دانشی که چراغ هم باشه... یعنی روشن کنه...
چون طبق فرمایش حضرت امیر اگر حق بر همه آشکار بود همه به سمت حق میرفتن...
الان میبینیم خیلی ها حق رو میدونن اما به سمتش نمیرن...
پس این دانستن با اون آشکارگی که حضرت میفرمایند فرق داره...
آشکارگی در فرمایش حضرت امیر با اون چراغ در اصطلاح اون روایت باید یکی باشه...

فرق دانایی صرفا ذهنی با علم در اصطلاح روایات چیه؟

راستی مگر اگر چراغ عقل دانش باشه منافاتی با مطلب من داره؟

مرتضا دِ
سوالت شبیه اینه:
شما میدونی فرق مکتب تفکیک با فلسفه چیه؟

+ بله در آن صورت شما اصل را اراده دانسته ای نه دانش و این مطلب را به خداوند نسبت داده ای

نه سوالم این شباهت رو نداره...

بنظرم یا من متوجه منطورت نمیشم یا تو
من گفتم خدا نعمت عقل رو به انسان داده و این نعمت در تشخیص ها و انتخاب ها و تصمیم های انسان خودش رو نشون میده...
این نعمت اینطور نیست که شما هر مدل زندگی ای داشته باشی همواره نقدا در اختیارت باشه... بلکه ممکنه با عملکرد نادرست انسان این نعمت در وجود انسان دفن بشه...
وقتی دفن شد، خودش رو در تشخیص ها و انتخاب ها و تصمیمات انسان نشون میده...
وقتی دفن شد دیگه کار زیادی هم از دست حجت های بیرونی مثل معصومین و همین رواة بر نمیاد...
حجت بیرونی وقتی میتونه دست نفوس رو بگیره که اون نفوس حجت درونی شون بیدار باشه...

بنظرم تو روی نسبت بین حجت بیرونی و حجت درونی فکر کن... اینها از هم جدا نیستن... شما به اندازه ای میتونی از حجت بیرون بهره برداری بکنی که حجت درونت بیدار باشه...

مرتضا دِ


منظورم اینه که عقل بدون دانش کافی نیست.
+منم فعلا کششی واسم نداره روی چیزی که شما فکر میکنی فکر کنم :)

خیلی خب 

 روی چیزی که خودت مطرح کردی فکر کن
نسبت بین عقل و دانش چیه؟
کدوم تابع کدومه
کدوم اصالت داره نسبت به دیگری
آیا عقل و دانش دو حقیقت گسسته از هم هستن که انسان اونها رو به هم پیوند میده؟


بعد این همه مدت احساس میکنم هنوز مواجهه ات با من اینطوره که فکر میکنی دارم یه حرف غیر مبرهن میزنم و انتطار دارم دیگران بپذیرن...

ملکه بانو
تشکر بابت این سلسله بحث. از این منظر تا حالا نگاه نکرده بودم. بسیار واضح و زیبا بود. متشکرم

الحمدلله

تشکر بابت وقتی که میذارید...
موید باشید...

مرتضا دِ
نسبت بین عقل و دانش چیه؟
کدوم تابع کدومه

بنظر میرسه عقل باید تابع دانش باشد. هوم؟

++ نه نگاهم به شما در اون حد انتقادی نیست ولی  حس میکنم نقدی که میتونم بهت وارد کنم اینه که مستقل از سابقه ی بحث حرف میزنی/ توضیح میدم/ یعنی این حرفی که شما مطرح میکنی شاید در آثار علما هم مطرح شده باشه. یعنی شما بدون این که نشونی بدی و چارچوب بحث رو بیان کنی صحبت میکنی
بطوری که اصلا آدم واسش سوال میشه خبر داشته باشی و مطالعه کرده باشی در این زمینه ها یا نه :) . در یک جمله بخوام بگم نقدم رو :
شما فکر کردنت بیشتر از مطالعه کردنت شده

و این فی نفسه بد نیست
بلکه من نمی پسندم شخضا :)


دانش حقیقتی هست که متن همه ی پدیده ها رو پر کرده...

و هیچ پدیده ای نیست که وجودش جز دانش باشه

هم دانش، نور هست و هم عقل...
منتها تا عقل آزاد نباشه نمی تونه بهره ای ازدانش ببره...
وقتی ما به عقل بها میدیم یعنی داریم صحبت از بهره ی خودمون از دانش میکنیم... دانش غذای عقل هست...

اما اگر منظورت از دانش همون تئوری های صحیح بشر هست که شک نکن اون دانش تابع عقل هست نه اینکه عقل تابع اون تئوری ها باشه...

باز هم اشاره میکنم که هنوز متوجه ربط این بحثت با اصل مطلب خودم نشدم... فعلا برای اینکه نزنی زیر میز بحث و با یه صلوات تمومش نکنی دارم همپای تو میام...


در مورد انتقادت هم دوست دارم مخاطبها نظرشون رو بگن... نظر خودم اینه که خیلی این نقدت رو دوست داشتم...

پیـــچـ ـک
@مرتضا دِ 
سلام
میشه عقل و دانش رو تعریف کنید. منظورتون از این دو تا کلمه چیه؟

خوشحالم که دارید بحث جدی میکنید. میدونستم یه روزی بالاخره میتونم ازتون سوال بپرسم.

سلام علیکم

سوال که همیشه میتونیم ازش بپرسیم...
مهم اینه که جواب بده

@ مرتضی

مرتضا دِ
سلام پیداش کردم :)

امام علی علیه السلام :اَلْعِلْمُ مِصْباحُ الْعَقْلِ.[شرح غررالحکم ، ج 1، ص 144.]
علم و دانش ، چراغ عقل و اندیشه است .

از آنحضرت بپرسید معنای العلم را و العقل را :)

++ کانال رسول جعفریان رو دنبال میکنی؟ یه مطلب داره با عنوان
چگونه علوم تجربی از دست ما رفت؟

اونجا بحث میکنه که از وقتی اخباری ها غالب شدن بر مدارس علمیه و جامعه به طرز ملموسی علوم طبیعی از مراکز علمی ما حذف شد به این بهانه که اینها علم نیستن.


پیشنهاد میکنم این مطلب رو با دقت خاصی بخونید 99 درصد این نقدهااش رو قبول دارم


رونوشت:)

@پیچک


پیـــچـ ـک
@مرتضادِ

چشم میرم از خودشون میپرسم.
در هر صورت ممنون
عین الف
سلام علیکم
مطلب قابل‌تأملی بود.
گمانم این است که دانش هر چه بیشتر به‌وسیله‌ی عقل هر کسی پردازش و تحلیل شود، برای او نافع‌تر خواهد بود. یعنی برای این‌که خیری داشته باشد، باید از «دانش بودن» به‌معنای صرف «دانستن» یا دریافت مجموعه‌ای از دانسته‌ها» عبور کند.
البته ممکن است واژه‌گزینی من چندان دقیق نباشد.

سلام علیکم

بله فرمایش شما درسته...
اما خب به نظرم ربط این موضوع که مرتضی مطرحش کرد (عقل و دانش) با اصل مطلب، پیوستگی ضعیفی داره... و مسیر بحث رو به حاشیه برده...

آشنای بی نشان
نمیشه رو مطالبت فکر کرد بالاتر از سطح سواد ماست

قبول ندارم حرفت رو...

آشنای بی نشان
یعنی قبول نداری سطح سواد من به مطالبت نمیخوره:)
قبول کن به نظرم

به سواد نیست عزیزم...

حوصله ات نمی رسه... 

آشنای بی نشان
والا من اصلا نفهمیدم چی گفتی که بخواد حوصله ام بکشه روش فکر کنم:)

:(

آشنای بی نشان
چرا شکلک :(
اتفاقا به نظرم خوبه که هر کسی اعتراف کنه به سطح سوادش و‌ در همون حد قدم برداره

کلا این رو اعتراف نمی دونم...

یه بی انگیزگی ای مشاهده میکنم... اون شکلک :( به خاطر مشاهده این بی انگیزگی بود...

آشنای بی نشان
حرفت مثل این میمونه یه نفر که پنجم دبستانه بگه من از درسهای دبیرستان سر در نمیارم و تو بهش بگی علتش اینه که بی انگیزه ای

شاید حق با تو باشه...

من معتقدم در مورد این مسائل سواد خیلی تاثیری نداره... 

مرتضا دِ
به نظر من که حق با شما بوده و الهی العفو

+ ولی حرف شما از این نظر درسته که هر انتخابی به مرور دامنه اختیار ما را کاهش می دهد.

اختیار یعنی برگزیدن خیر...

اونوقت کاهش یافتن دامنه اختیار معناش چی میشه؟

مرتضا دِ
یعنی وقتی یه خیز رو برگزیدی دیگه انتخاب چیزهایی که با انتخاب قبلیت منافات داشته باشه سخت تر میشه.

راستش چند بار این نظرت رو خوندم... متوجه نشدم مرتضی

میشه بیشتر توضیحش بدی؟

مرتضا دِ
خیر صحیح است :)

+ مثلا وقتی شما انتخاب میکنی بنده ی خدا باشی
دیگه نمیتونی کارهایی که خدا دوست نداره  رو راحت انتخاب کنی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان