هبوط

چقدر دوست دارم آدمی مشرب باشم اما...

ندای مشفقانه ی " لا تقربا هذه شجره" ات را میشنوم اما...

ماندن در بهشتم را بر هبوط ترجیح میدهم و عوام تاییدم میکنند به خاطر این انتخاب بجا...اما شوق درون رسوایم خواهد کرد...

شاید شجاعت به جان خریدن مشقات هبوط را هنوز پیدا نکردم...


من شوق هبوط حضرت آدم (ع) را در دل دارم... کیست که شوق آن شجره طیبه در دلش باشد و این شوق به بازار دنیایش نکشد؟!!!


ن. .ا
مرتضا دِ
یعنی اونی که شیطان ما رو بهش هدایت کرد اون شجره طیبه بود؟ :|
+ چرا من بد می فهمم !؟

بله عزیزم

اشتباه متوجه شدی شیطان هیچوقت کارش هدایت نبوده... بلکه صرفا در ضلالت کوشیذه...
منتها تقصیر منه... نه تو
از اینجا به بعد پاسخ همه مخاطبان هم هست
این مطلب یه دل نوشته بود و اصلا به هدف مباحثه معرفتی اینجا نوشته نشد لذا هیچ تدبیری و هدف گذاری از باب شکل گرفتن مباحثه در این مطلب نشده و جنبه شاعرانگیش بر جنبه بحثی اش فلبه داره... و البته در شرایطی هم نوشته شد که اصلا حال روحی متناسبی نداشتم...
فکر میکردم از حال و روز مطلب پیداست که این مطلب صرفا یک دلنوشته هست و احتمال درگرفتن بحث رو نمیدادم...
این مطلب بعد از خوندن پاسخ توسط شما حذف میشه...

منتها این مطلب اصلا ناظر به علت هبوط نبود... و صرفا ناظر به حکمت هبوط بود... و نظر شخصی بنده هم بوده و احتمال خطا هم داره...

.: مهتاب :.
شجرهٔ طیبه بوده اون شجره‌ای که لاتقربا گفتن در موردش؟
امتحان اینه از طیبات دوری کنیم یعنی؟

پاسخم به مرتضی رو بخونید... یه جورایی اون پاسخ رو به همه مخاطبا دادم...

نه... از طیبات نباید دوری کرد

لوسی می
شجره‌ی طیبه نبود که!
علاوه بر اون، از زمان هبوط تا پذیرش توبه آدم علیه السلام سیصد سال زمینی طول کشیده و تمام احکام ما و رنج‌ها و مشقات ما در جهت تطهیر و جدایی از اون اشتباهه. این چه شوقی داره؟ :/

بله... اون تقریری از هبوز که ناظر به ترک اولی یا غفلت یا عصیان یا هرچی (آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی) حضرت آدمِ صاحب عصمت هست رو در این مزتبه از تفسیر قبول دارم چه اینکه مفسرین شیعه هم اشاره فرمودن... منتها پاسخم به مرتضی رو بخونید

یک مرد!
 انصافا شما جوونا خوراکتون رو چیجوری تفت میدین، یا  باچی میخورین که این مدلی میبافین؟؟؟

سربازِ روزِ نهم
به کدامین باده مست بودی ؟ :))

هر چی آماده‌تر تمایل به بروز و امتحان دادن بیشتر
اما اون درخته رو یه جور دیگه باید دور میزدی:)

پاسخم به مرتضی رو بخون...

.: مهتاب :.
من اولش حدس زدم منظورتون چیه، ولی یکم چون از این‌جا بعید بود همچین حرفایی، تعجب کردم و فکر کردم حتما برداشت من اشتباهه:)

حس کلی پشت متن رو متوجه می‌شم، ولی حس می‌کنم حتی تو همین حس طغیان هم باز کاملا طغیانی وجود نداره، همین باعث شده متن یه دست نباشه. (مخصوصا به خاطر صفت طیبه تو خط آخر)
مرتضا دِ
بقول سلام بدجور ساقی تحویلت گرفته انگار :)
سلام
سربازِ روزِ نهم
نمی‌خوام
یه دلنوشته که طول تفسیر نداره
و الا دلنوشته نمیشد

آخه همه یقه ام رو جمع کردن...

فکر کردم تو هم میخوای توبیخم کنی

آب‌گینه موسوی

با عنوان، یادِ کتابی افتادم از «پل تیلیش» به نامِ «شجاعتِ بودن».  

من به گمانم، جان کلامِ این یادداشت را فهمیدم. خیلی زیبا و سهمگین...

نخوندمش متاسفانه

اما احتمال میدادم شما جان کلام رو بگیرید

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان