نمیخوای ازدواج کنی؟

زیاد دیدم مجردهایی که گارد محکمی در مورد ازدواج کردن دارن... اما واقعا در قلبشون تمایل زیادی به ازدواج دارن... یعنی وقتی در مورد ازدواج کردن حرف پیش میکشی انگار داری وارد یک حیطه ناموسی میشی... یک خط قرمز پر رنگ... اما وقتی باهاشون رفیق تر میشی میبینی دلشون که خیلی میخواد اما ترس ها و نگرانی هایی دارن...


منم در زمان مجردیم همین ترس ها و گاردها رو داشتم... اعتراف میکنم دوستانی بسیار خوب و با ایمان در اواخر دوران مجردیم نصیبم شد که شیاطین درون منو در باب ازدواج رجم کردن...

جالبه بدونید یکی از اهداف جدی من ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه ام بود و نگران بودم که ازدواج و شرایطش مانع از این بشه که به اهداف علمی و تحصیلی ام برسم...

و این ترس و نگرانی به شکل عجیبی به وقوع پیوست... علی رغم تمام تلاش هام...

من از سیر دانشگاهی باز موندم...

اما لحظه ای از راهی که اومدم پشیمون نیستم بلکه حتی... اما چه فایده؟... وقتی نمی تونم علت پشیمون نبودنم رو شرح بدم...


خوبه برای دوستان مجردمون که نگرانی ها و ترس هایی در باب ازدواج دارن دوستان بهتری باشیم و هرگز عجله نکنیم در اینکه اونها به تصمیم ازدواج برسن...

  کاش بتونیم مثل نور عمل کنیم در مورد تاریکی های ذهنشون در باب ازدواج و انتخاب


جالبه بدونید دوستان من هرگز به من نگفتن : "نمی خوای ازدواج کنی؟" یا حتی غیر مستقیم هم به من نمی گفتن ازدواج فلان و چنان هست... 

من فقط آنچه باید میفهمیدم رو میدیدم... از نزدیک شاهد بودم...



ن. .ا
پیـــچـ ـک
سلام
من دور و برم همچین دوستایی ندارم اما تا دلتون بخواد دوستا و فامیلایی دارم که خیلی ادای مردا رو در میارن و اکثرا از مسئولیت های خشن و زیاد خسته ن ولی از رها کردن اون مدل زندگی میترسن.

من فعلا منتظرم.

سلام علیکم

منتظرید که ترس رو بذارن کنار؟

آشنای بی نشان
یادته قبلا بهت یه کامنت راجع به ازدواج داده بودم؟
الان به خونت تشنه ام:))))

من و به یاد آوردن؟!!!

از تو انتظار نداشتم رفیق...

آقا اگه از حرف ازدواج بهم میریزی من که نگفتم بری ازدواج کنی... اصلا شما در مورد اردواج هر وقت خواستی مشورت بگیری برو از مردی به نام شقایق مشورت بگیر... تحصیلاتشون هم بالاست... دنیا دیده هم هستن الحمدلله...
:)

مردی بنام شقایق ...
سلام
من به همشون میگم ازدواج نکنید تا میتونید که پس فردا طلبکار نشن بگم چرا نگفتی😄

سلام دکتر جان

آقا من حرفی ندارم شما بلاخره تجربه تون بیش از ما نو کیسه هاست... اما انصافا الان دارم نسبت به شما دچار خطورات میشم 
الان این نظر شما رو میذارم کنار این جمله تون که توی مطلب قبلی فرمودید : اصن حالا که اینجوری هر سال ازدواج میکنم که رشدم بیشتر شه :))
دچار تناقضات میشم...
دریابید ما رو... :)))

.. مَروه ..
سلام
یعنی چی می دیدید؟؟

شاید مثلا یه انسان متاهل که موفقه
و زندگیشو به خوبی مدیریت می‌کنه
و ازدواجش هدف نهایی اش نبوده که حالا به پوچی برسه، الگوی خوبی باشه...

سلام

تا اون موقع ازدواج رو اتفاق بزرگی میدیدم...
بعد از اینکه مدتی با بعضی از این دوستان حشر و نشر داشتم متوجه شدم اتفاقات بسیار بزرگتر از ازدواج در زندگی وجود داره
که زندگی مشترک یه سلوک هست برای رسیدن به اون اتفاقات بزرگتر...
نمیگم ازدواج اتفاق کوچکی هست اما اگر کسی بسیار بزرگتر از ازدواج بودن اتفاقات دیگه زندگی رو درنیابه نگاهش نسبت به ازدواج تعادل لازم و کافی رو نداره...
زندگی مشترک و تعاملاتش و اقتضائاتش و چالش هاش بهترین مرکب هست برای رسیدن به اون اتفاق های بزرگتر زندگی... 

هو مورو
به نظرم همه چی به هدف زندگی برمیگرده.
آدم اگه در مسیر همون یه هدف قدم برداره و همت و تلاشش هم در همون راستا باشه، بین راه هر اتفاقی هم بیفته حتی اگه از خیلی از خواسته های دلش بزنه و سختی بکشه، بازم اون رضایت قلبی رو داره. و فقط یه هدفه که قابلیت اعطای چنین حس کامل و نابی رو داره :)

فرمایش درستیه...

هدف هر چه بزرگتر بشه ازدواج راحت تر اتفاق می افته و درست تر و سازنده تر...
ازدواج هدف نیست اما در راه رسیدن به اعداف متعالی مرکب خوبی هست...

پیـــچـ ـک
راستش به این نتیجه رسیدم که اون خانوم ها حالا حالاها ترس مبنای تصمیماتشونه. ولی ترس بزرگتر ترس های کوچکتر رو از بین میبره.
منتظرم روزی برسه که خستگیشون اون قدر زیاد بشه که متوجه اشتباه بودن روششون بشن. تا حالا پیش اومده که دو سه نفرشون شدیدا خسته و دلزده شدن و کاملا تصادفی اون زمان سر راه من قرار گرفتن. اونقدر که میدونستم بهشون گفتم...سعی کردم کمکشون کنم. اما تا قبل از این که کاملا از روش قبلیشون ناامید بشن، روش زندگی من رو پس میزنن. صرفا همزیستی مسالمت آمیز. بعد از ناامیدی رو میارن به راهکارای من.

همه ذهن پویا و میل به رشدشون فعال نیست. شما ذهنتون پویا بوده. اهل تحلیل رفتارها و دیدگاه های دیگران بودید. بعضی مقاومتشون زیاده. قبول نمیکنن. نه تنها حرف اثر نداره، بلکه عمل ما هم روشون اثر نداره. حتی مسخره میکنن. ربطی به مذهبی بودن یا نبودن نداره. 
اونا باید ناامید بشن.

بله... موافقم...


رئوف ..
چقدر شیرین است این بحث زوجیت و ازدواج!

به نظر من ازدواج موفق بر دو پایه استوار است: 1- فهمیدن 2- چشیدن.
ازدواج اگر بدون فهمیدن شکل بگیرد، لزوماً انسان را در مسیر تکامل یاری نخواهد کرد و لزوماً ثمرۀ شیرین نخواهد داشت. 
به همین دلیل قبل از آنکه دوستان و اطرافیان را توصیه به ازدواج کنیم، باید فهم ازدواج را در آنها تقویت کنیم. به عبارت دیگر باید، نگاه دوستانمان را (چه دختر و چه پسر) به مقولۀ ازدواج اصلاح کنیم و شناخت آن ها را در مسیر قبول زوجیت و مسئولیت زندگی مؤمنانه سوق دهیم.


سلام برادر 

با شما موافقم...
فهمیدن و چشیدن اصطلاح خوبی بود

یک مرد!
من از 18 سالگی که سهله از خیلی قبل تر خودم رو آماده ازدواج میدیدم، حتی قبل از کار و تحصیل، چون به نظرم خیلی بهتر بود اون موقع ازدواج میکردم تا سر پیری بخوام معرکه گیری کنم!

جوون های این دوره زمونه، ترس های بیجایی برای خودشون درست کردن که اصلا فکرشو نمیکنن دارن اشتباه میزنن، و بدبختانه جامعه و خانواده هم داره هلشون میده به سمت ازدواج نکردن و ترسای الکی انداختن تو دلشون ....

البته یه سری ترس ها قابل رفعه، که همین که تو دامنش نیافتیم پس ترسی ایجاد نمیشه، عین ترس مهریه دادن، عین ترس مشکلات مالی و عین بد در اومدن دختره و ... که هر کدومشون قابل کنترله و مراقبته

سلام مرد!!!!!!!!!!


میگم چرا مرد رو با علامت تعجب گذاشتی توی پروفایلت؟

متاسفانه زاویه نگاهها در جامعه ما به سمت نامطلوبی تغییر کرده در این باب..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان