علت نعمت و نقمت در کشور ما

+ دقت کردی چند سالی هست اوضاع همه چیز هی داره بدتر و بدتر میشه؟

++ چه چیزایی؟

+ مثلا مفاسد اقتصادی... وضعیت رفاهی مسئولان کشور... وضعیت فرهنگی و رسانه هامون... وضعیت پوشش خانمها در جامعه... وضعیت فقر و قدرت خرید مردم...

++ خب همه اینها درسته اما پیشرفت علمی کشور که البته گویا چند سالی هست که سیر صعودی اش کاهش پیدا کرده... جوونهای دهه هفتادی که میرن به جنگ جبهه هی مقاومت و برخی مسائل از این دست رو هم ببین که در سیاه نمایی اغراق نکردی باشی...

+ ببین من نمی خوام از این بحث ها بکنم... بلاخره وضعیتی که در ظاهر داریم میبینیم وضعیت خوبی نیست و در شان انقلاب اسلامی نیست... ریشه اش در کجاست؟ ناکارآمدی نظام هست؟

++ خب مسئولین نظام باید ...

+ ببین باز نیا از این حرفها نزن... مسئولین نطام از خود نطام جدا هستن و از این حرفها... اصلا اینکه نطام نمی تونه مسئول درستی بر سر کار بذاره خودش از ناکارآمدیشه... اصلا خودت هم میدونی بیش از ناکاآمد بودن مسئولین نظام ، ناکارآمدی ساختارهاست که داره همه چیز رو نابود میکنه... با این ساختارهای معیوب مسئول کارآمد هم کاری نمی تونه بکنه... چه رسد به مسئول ناکارآمد...

++ خب صحبت بر سر همینه که چه کسانی در درست کردن ساختارها دارن کم کاری و خباثت میکنن؟...

+ قیافه من شبیه کسانی هست که میخوان جدل کنن؟... منو نپیچون... به نطرت اون ریشه ای که همه عوامل در ایجاد اختلال به اون بر میگرده چیه؟ ارت انتطار دارم ریشه ای تر جواب بدی... والا به اطلاعات سیاسی و جدل های سیاسی باشه عمرا اطلاعات من رو نداری و نمی تونی قانعم کنی...

++ اگر جوابت رو بدم... قول میدی با طمانینه روش فکر کنی؟

+ اینو... شرطیش نکن دیگه... اگه قرار بود فکر نکنم که ازت نمی پرسیدم...

++ خودت رو جز مومنین میدونی؟

+ حالا مومن که نه ولی بلاخره از قشر مذهبی جامعه هستم

++ به نطر من یکی از مقصرهای اصلی همین قشر مذهبی و به اصطلاح مومن جامعه هستن...

+ چطور؟

++ به جای اینکه ولایی زندگی کنن، صرفا فقهی و متشرعانه زندگی میکنن... یعنی به جای اینکه ولایی باشن صرفا مذهبی هستن بعد اون خوباشون یه دغدغه ی سسیاسی هم بهشون اضافه میشه... ته این فرمونی که اینا دارن میرن ازش سلیمان صرد بیرون میاد...

در زیارت نامه مسلم بن عقیل، نوشته کسی که حق مسلم رو نشناسه ملعونه... مسلم معصوم بود؟

+ ؟...!... نه

++ خب مثل مسلمِ غیر معصوم باز هم نمی تونه وجود داشته باشه؟ تخمش رو ملخ خورده؟... امام در نامه ای که به کوفیان نوشته بودن تقریر نکردن که مسلم واجب الاطاعه هست... تقریر کردن؟... به نظرت کوفیان از کجا باید میفهمیدن حق با مسلم هست یا امثال سلیمان صرد... امام که در نامه شون تصریح نکرده بودن... داستان مسلم نمی تونه بارها و بارها در جامعه اسلامی تکرار بشه؟... به همون دلیلی که کوفیان انجام دادن؟ " اگر مسلم مجتهد هست ما هم مجتهد هستیم اگر اون صلاح رو در قتال با ابن مرجانه میداند ما صلاح رو در صبر و سکوت میدانیم"

 چقدر مذهبی های جامعه کنش ها و واکنش هاشون و برنامه های زندگی شون رو بر اساس فرمایشات رهبری تنظیم کردن؟...

وقتی ایشون فرمودن فرزند آوری چند نفر از متاهل های مذهبی دغدغه شون شده و اقدام و تدبیر کردن؟... چند نفر از مجرد های مذهبی رفتن ازدواج کردن؟ مخصوصا آقایون که دستشون باز تر هست... (جالبه برای توجیه این تعلل شون عذر بدتر از گناه میارن... "شرایط بد اقتصادی") وقتی ایشون فرمودن جهاد علمی چند نفر از مذهبی ها افتادن دنبالش؟... وقتی فرمودن آتش به اختیار باشید در مسائل فرهنگی چند نفر اتاق فکر تشکیل دادن و تصمیمات درست گرفتن و عمل کردن؟

وقتی فرمودن من برای مسائل فرهنگی شبا خوابم نمیبره چند نفر از مذهبی ها بر این مسائل خواب از چشماشون گرفته شده؟

+ پس به نطر تو علت اینه؟

++ یکی از علت های اصلی هست... اثر تکوینی اش همینه... اون گشایش هایی هم که شده تا حالا تماما زیر سر برکت زندگیِ ولاییِ یه سری از مذهبی هاست... بی تعارف... منت اونها بر سر ما هست... ولو اون اشخاص صرفا یه زن خانه دار باشن...

گاهی دوست دارم از این فراز از حدیث حضرت امیر علیه سلام که میفرمایند خدا اولیای خودش رو در بین مردم مخفی کرد تا به این دلیل همه مردم به هم احترام بذارن اینطور برداشت کنم که ارزش واقعی و واجب در احترام، فقط برای اولیای خداست... مابقی واجب الاحترام نیستن بلکه مستحبه بهشون احترام بذاری... یعنی اولیای خودش رو مخفی کرد تا اون مستحب شکل بگیره...

ربطش با حرفمون اینه که اگر هنوز خیری در جامعه هست که کم هم نیست زیر سر اونهاست که دارن زندگی ولایی میکنن... مابقی سر سفره اونها نشسته ان و دارن در این مملکت ارتزاق میکنن و وزیر و نماینده مجلس میشن... 

+ تو هم دل پری داری هاااا

++ برو دست از سرم بردار که بیشتر از همه از دست خودم شاکی هستم.... برو ولم کن...

ن. .ا
.: مهتاب :.
خیلی خوب...

الحمدلله

غریبه ...
یه چیزی بگم؟
برای من که معتقد به دین در حد مذهبی بودن هستم و معتقد به نظام و ولایت فقیهم بحث و نتیجه گیری شما درسته اما یه مشکلی هست اون هم اینه که بنظرم ما همش میخوایم از همین زاویه همه چیز رو ثابت کنیم چنددرصد جامعه به شدت مذهبی ان و ولایتمدارانه زندگی میکنن خب کمن یا حداقل زیاد نیستن پس برای ادمایی که اینطرفی نیستن اما ادم های علمی و نخبه و اهل تلاشی هستن چه حرفی داریم؟ و باید بگم ما اونقدر حصارهای ذهنی مون رو محدودکردیم به کلمه ی ولایت و ولایت پذیریکه عملا ادبیات دیگری نداریم برای فهموندن محتوای ولایت به افراد غیر مذهبی ولی بدون استفاده از کلمه ی ولایت
مگه رهبری صحبتاشون خارج از عقل و علم هست
پس چرا ماها سعی نمی کنیم به ادما یاد بدیم عقلی و منطقی و در مواردی که علم سالمه علمی  عمل کنن که دایره ی ادمهایی که میان زیر این بیرق بیشتر شه؟

سلام علیکم

کاملا نکته درست و بجایی فرمودید...
یعنی اینکه ولایت مداری همون علمی و عقلانی عمل کردن هست پس بهتره وجه عقلانی رفتار کردن رو پر رنگ تر کنیم تا این  شمولیت بیشتری پیدا کنه... کاملا درسته...
اما به یه نکته هم دقت کنید... جای بیان مطلب هم در انتخاب زاویه نگاه تعیین کننده هست...
مثلا وقتی من به مخاطبهای و دنبال کننده های وبم نگاه میکنم و میبینم 80 درصد مذهبی هستن پس لازم میدونم هشدار بدم و بگم که آیا سبک زندگیمون بر اساس ولایت مداری هست؟...
فرمایشات رهبری چقدر در زندگی ما جریان داره؟

اما وقتی آقای پناهیان سخنرانی میکنه مستمعینش طیف بسیار وسیعتری رو در بر میگیرن...
ایشون باید از زاویه عقلانیت و منطق به مسئله ولایت مداری بپردازن... تا مسئله درست جا بیفته...
از اونجایی که مخاطبین من و امثال استاد پناهیان با هم متفاوتن... لذا بیان ما با هم متفاوت مشه...

ضمن اینکه مخاطبین قدیمی وبلاگ من میدونن اگر بنا باشه محتوای مطالب من در دو کلمه خلاصه بشه اون دو کلمه اینه:
ولایت و عقلانیت...
یعنی در باب عقل هم کم ننوشتم...
منتها همیشه هشدارم در باب عقل این بوده که عاقل شدن صرفا مفهومی نیست... باید یه راهی رو طی کرد تا به اون عقل رسید که اکثر ماها از اون راه و روش غافلیم و فکر میکنیم عاقلیم

غریبه ...
سلام علیکم و رحمه الله

ار با مذهبی ها باید با ادبیات خودشون حرف زد اما در ضمنش به همونا هم بایدیاد داد که با زبان عقل حرف بزنن که خصوصا اگه تازه وارد باشن چون در تعامل بادیگرانِ غیر مذهبی دچار چالش خواهند شد
البته بنده بدون شناخت بافت کلی وب شما نظرم رو مطرح کردم

در باب عقل هم سعی من همواره بر این بود که ماهیت عقل و عقلا رو طوری بیان کنم که مخاطب مذهبی دچار چالش بشه تا بلکه در ماهیت عقل بیشتر فکر کنه


مثلا بعضی جاها یک اطاعت های محضی رو به عنوان اوج عقلانیت مطرح کردم که داد برخی مخاطبا به هوا رفت... و مطرح کردم که این یکی از تجلیات عقلانیته...
چون اگر عقل رو فقط در عقل تجربی تقلیل بدیم خودش از چاله به چاه افتادنه...
باید در تبیین عقل، با بیانی ملموس عقل توحیدی رو تبیین کرد...
چون عقل توحیدی هست که ولایتمدار میشه... نه عقل تجربی...
عقل تجربی پایین ترین شان عقل هست که اگر کسی اون عقل رو هم نداشته باشه به اصطلاح صریح روایات ما " شقی" هست
امثال آقای پناهیان هم که سخن از عقلانیت دارن به نظر من منظورشون همون عقل توحیدی هست اما بیشتر از اشتراک لفظی کمک میگیرن تا به مرور برای مخاطب چالش ایجاد بشه که پس معنای عقل چیه؟
و دیدم که خیلی هنرمندانه تعقل رو در مقابل تعبد و اطاعت قرار نمیدن بلکه تعقل رو در مقابل توهم قرار میدن... مخاطبشون اگر درست فکر کنه به منظور ایشون میرسه

هو مورو
سلام. پست خوبی بود.

+ مفاسد درست نیست؟ :)

سلام علیکم


تشکر 
بله مفاسد درسته
اصلاح میشه

ناشناس
سالهاست منتظرم آقا بگن نرده‌های نمازجمعه که هیچی لااقل نرده‌های بیت رو بردارن که مردم و مسئولین جدا نباشن. نمیشد؟در شان ولایت نیست؟ باید چهل سال بگذره و علی اکبری بگه؟ قبول کنید کم‌کاری زیاده از صدر تا ذیل.

سلام علیکم

حالا چرا ناشناس؟

سوته دلان
سلام

واقعاً مشکل ما فقط بحث ولایی بودن و متشرع بودن یا نبودنه؟!
پس مثلاً نظام بانکی بعضی کشورهای غیر اسلامی چرا رو به راهه؟!
اونا که نه متشرعن نه ولایی...
یا فساد اقتصادی و این همه پول شویی و اختلاس؟!

البته که بحث خانواده و ازدواج و حجاب و کلا سبک زندگی رو مقایسه نمی‌کنم.

سلام علیکم

متوجه ربط فرمایش شما با مطلب نشدم

سربازِ روزِ نهم
سلام
میرم ولت می کنم :)

سلام

پشیمون میشی

سوته دلان
شایدم من بد متوجه شدم این رو:
مثلا مفاسد اقتصادی... وضعیت رفاهی مسئولان کشور... وضعیت فرهنگی و رسانه هامون... وضعیت پوشش خانمها در جامعه... وضعیت فقر و قدرت خرید مردم...

که اینها بخاطر اینه که متشرعیم ولی ولایی نیستیم!
برداشتم اشتباه بوده؟

زاویه نگاه این مطلب کمی عمیق تره...

خواستم بگم این مسئولین نماینده همین مردم هستن...
برآمده از همین مردم هستن... از هم جدا نیستیم...

بعضی از سیاسیون بحث پذیرش قطعنامه از سوی امام رو جام زهری میدونستن که برخی از مسئولین به خورد امام دادن...
اما معتقدم اگر جام زهری بود (که بود) مسئولین به تنهایی به خورد امام ندادن... به همراهی بسیاری از مردم به امام خوراندن... چون پشتوانه مردمی داشت امام زیر بارش رفت...

حساب جامعه ما با جوامعی که تکلیفشون با عقایدشون مشخصه جداست...
مقایسه درستی نیست که چون اونها ولایی نیستن اما سیستمشون بی نقصه پس ما نباید همچین استدلالی بکنیم...
برای حرفم دلیل دارم

ناشناس
 چون فرقی نداره

اگر ناشناس نظر نذارید در حد توانم پاسخ میدم...

ناشناس
اگر در حد توانه که این برای جواب ندادن بهانه خوبی نیست و اگر بهانه دیگری هست که جواب نگرفتن واس ما عادی شده

هر جور راحتید


ناشناس
از قدیم گفتن حرف حساب جواب نداره
هم چنین

خب حالا که اشکال وارد کردید به غیر از گیت و نرده در بیت رهبری کم کاری دیگری از سوی رهبری ندیدید؟

:)))

سوته دلان
جوابتون به بنده خودش یه پست کامل بود؛ ممنون از شما...

موید باشید

مرتضا دِ
درباره نفوذ هم یه کم صحبت کنید حاج آقا :)

خاطرات جبهه چطوره...

از اونا بگم بهتر نیست؟
:))

مرتضا دِ
تو مگه جبهه بودی!

تو مگه شوخی نکرده بودی؟

ناشناس
چیزها که عیان است چه حاجت به بیان است؟
مرتضا دِ
نه! :)

نفوذ چیه؟

پیـــچـ ـک
ا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.



سلام
بذارید به همین قدر بسنده کنم که باید با این باور وارد وادی جهاد شد که جهاد برای مجاهد فضلیته و نه ولی خدا یا خدا! پس به حرمت خدا و بی نیازی خدا از جهاد مجاهد، سکوت میکنیم و برای خدا یار جمع نمیکنیم. اون دعوتی که به جهاد میشه(که در واقع دعوت نیست و امر به جهاده) با چیزی که بعد از ورود به راه جهاد به دست میاد، اصلا قابل قیاس نیست. تازه وقتی پرده برانداخته بشه متوجه میشیم که ما برای جهاد دعوت نشدیم؛ بلکه حتی پسمون زدن! 
چنان برکتی در این درجه هست که عقل از سر و هوش از کف میره! و خود جهاد فضیلت و برکته! 
نمیخوام بازش کنم و نمیتونم. یعنی در توانم نیست. ولی احساس کردم باید حداقل اندازه آیه قرآن گفته بشه. از صبح منتظرم کسی لایق تر از من بیاد و این حرفا رو بزنه اما دیدم کسی چیزی نگفت. خدا میدونه که گفتن حرفای بالا برای دهن من بزرگ بود. پس خواهش میکنم به حرفم فکر کنید و در مورد گوینده حرفم که خودم بودم فکری نکنید. چون من هنوز برای گفتن این حرفا خیلی کوچیکم.



سلام علیکم

ضمن اینکه باید تشکر کنم از نکته خوبی که در مورد نفسِ جهاد گفتید و اینکه ما برای تعالی به جهاد نیاز داریم نه اینکه خدا به جهاد ما نیاز داشته باشه...

اما من در مطلب خواستم جهت جهاد رو مشخص کنم...
یکی ممکنه بگه من دارم در جهاد اقتصادی برای اقتصاد مقاومتی تلاش میکنم... و مثلا یک زن هم باشه و برای این جهاد که لازم هم هست جهادی مهمتر رو رها کرده باشه و اون تربیت فرزندانش باشه...
من خواستم ولایت محوری در جهاد رو برجسته کنم...
اصلا همین که یک مذهبی برای نماز صبحش بیدار میشه خودش نوعی جهاد هست... اما آیا جهاد اصلی که بر گردنش بود رو انجام داده؟

فرض کنید طبق همون حدیث که "خدا ولی اش را در بین مردم مخفی کرد تا به احترام او همه مردم به هم احترام بگذارند" رو کسی بخونه و بگه : خب الحمدلله من کلا به همه انسانها احترام میذارم... این حدیث برای من خیلی چیز تازه ای نداره...
بعد روزی یه حرفی از کسی بشنوه که به طبعش خوش نیاد و با اون شخص وارد جدل بشه و بی حرمتی کنه بهش... بعدا در قیامت مشخص بشه اون چند باری هم که قاطی کرده و بی احترامی کرده به افراد تمام اون افراد از اولیا الله بودن...
این آدم تمام اون احترامهایی که در تممام طول عمرش گذاشته خرواری به خردلی هم نمی ارزه...
مثل کسی هست که نمازهای یومیه اش رو نخونه و اما هر سحر بیدار بشه و نماز شب بخونه و سه تا دبه اشک هم بریزه...
خواستم اهمیت جهت جهاد رو مشخص کنم

پیـــچـ ـک
بیاید قبول کنیم که جهاد ذاتاً یه کار تشکیلاتیه و هر تشکیلاتی نیاز به رهبر داره. نمیشه با تشتت آرا و خود محوری مجاهد بود. 
یعنی من این طور دارم میگم اونی که به کلام رهبرش عمل نمیکنه و جهاد میکنه، فقط توهم مجهاد بودن رو داره. 
کدوم لشکری بدون امیر حمله خوبی داشته و یا تار و مار نشده؟

با فرضی که من دارم و چیزای کمی که تا الان درک کردم، کسی که تحت ولایت و رهبری کسی جهاد نکنه، جزو مجاهدین حساب نمیشه اصلا. 

خب ببینید من حتی نمی خوام اینقدر منطقی و خنثی بحث کنم که "بلاخره هر تشکیلاتی نیاز به رهبر و مدیر داره"

چون دارم با مذهبی ها بحث میکنم و اونها غالبا مطالب رو میخونن

من دارم در مورد جهاد با محوریت ولایت بحث میکنم نه با محوریت یک لیدر و مدیر...
این دو در ذات خودشون تفاوت های زیادی دارن...

بله اگر خواسته باشم برای یه جمع لائیک یا جمعی مسلمون شناسنامه ای که کلا تو باغ واجبات هم نیستن مطلب بنویسم صرفا منطقی حرف میزدم...

چون وقتی سخن از ولایت وسط بیاد سخن از بصیرت و عقلانیت و اطاعت و حریت وسط میاد
و در هیچ تشکیلاتی اطاعت و حریت با هم جمع نمیشن...
اما در تشکیلاتی ولایی فقط کسی مطیعِ عاقلِ بصیر هست که حریت داشته باشه

اونوقت وقتی سخن از اطاعت در تشکیلات ولایی بکنیم حالا تردید ها شروع میشه...
مگه ایشون معصوم هستن؟... پس تکلیف اشتباهات ایشون چی میشه؟
و...
باید به همه اینها جواب داد...
اما تا وقتی سوال پیش نیاد تا وقتی تناقضات درونی رو بیرون نریزیم چه پاسخ دادنی؟

پیـــچـ ـک
درسته. حریت داره...

حالا من فکر میکنم(به تجربه اینو دیدم) مذهبی ها درک منطقیشون از مسئله ولایت کمتر از افراد عامی و عادیه. فقط حرفش رو میزنن چون با این مسئله یه آشنایی کلی دارن. وگرنه چون از ریشه و بنیان درک درستی از ولایت ندارن، در عمل لنگ میزنن.
 هرچند به این نتیجه رسیدم باید سکوت کرد. لزومی برای روشنگری نیست. یعنی تا وقتی سوال نشده لزومی نداره از اصول جهاد صحبتی وسط بیاد. یه جوریه که انگار خود فرد باید طلب کنه و روزیش از طرف خود همون ولی می رسه. درک مسئله جهاد فقط در وادی عمله. در حرف و کلام برکتش کم میشه. اگر واقعا طالب جهاد باشیم اصولش و جایگاه ما بهمون گفته میشه....
برای همینم خیلی تمایلی به گفتن ندارم. 

میگن وقتی ارسطو منطق رو به شاگرداش یاد داد بهشون گفت برید بین عامه مردم کوچه و بازار ببینید مردم چقدر منطقی هستن؟

اونها رفتن و اکثرشون نظرشون به این بود که مردم عامی خیلی منطقی نیستن...
ارسطو بهشون گفت شما اصلا درس منطق رو نفهمیدید بیایید از سر براتون بگم...
من علم منطق رو از رفتار همین مردم عامی کوچه و بازار استخراج کردم...
منطق کف عقلانیت هست... کف عقلانیت بر اساس رحمت رحمانی خدا به همه داده شده...
پس نمیشه گفت مردم خلاء منطق دارن در باور هاشون... بلکه اگر اختلالی هست در حب و بغض هاشون هست...
روی اون باید کار کرد... تمایلات انسانها به منطقشون افق دید میده...
مشکل در افق دید هست نه در منطق...
لذا من به شخصه اگر بخوام کسی رو بپیچونم و باهاش ادامه بحث ندم میرم تو فاز منطقی حرف زدن (کف منطق)
اما اینکه در حرف و کلام برکت کم میشه، بله...
فقط هم در جهاد نیست... در هر امری و حقیقتی اگر صرفا حرف باشه و اون حرف هم تازه از باب هوای نفس گفته شده باشه بی برکت میشه...

من غالبا در مطالبم به این سمت میرم که جاهایی رو نشونه بگیرم که یه صدایی ازش بلند بشه...
اگر صدا بلند بشه آدم میفهمه صاحب صدا برای فهم، صداش بلند شده یا برای اعتراض و جدل...
اگر حالت دوم بود همون رویه منطقی رو در پیش میگیریم و اگر حالت اول بود یه صحبتی باز میشه ...

راهی به سوی نور
سلام
ممنون بابت پست
باهاتون موافقم
یادمه تو کتاب « لاف عشق» یه بخشش مربوط به زندگی ولایت مدارانه  بود و با دلایل عقلی و علمی و مثال ملموس این ضرورت رو توضیح می داد، به شدت توصیه می کنم اگر مایل بودید بخونید.

سلام علیکم

خوش آمدید

کتاب "لاف عشق" از کیه؟
چرا حالا به شدت :)

نمیدونم چند وقته با قلم من آشنا هستید... من بار اولم نیست در مورد ولایت مداری مینویسم... مخاطبام رو میشناسم تقریبا...
عمدا با این زاویه نگاه نوشتم... حرف مستدل و استباطی و تحلیلی در منافع زندگی ولایی جاش در این مطلب نبود...
هدف دیگری مد نظر بود

راهی به سوی نور
تاکیدم به استنباط علمی، به خاطر یکی از پیام های مخاطبینتون بود.‌نه متن خودتون...

به شدتم هم، چون خیلی  کتاب مختصر و مفید و خوبیه:)
از اقای جبارپور از انتشارات بسیج دانشگاه امام صادق ع

ایشون هم مثل شما مخاطب جدید بودن

اما چشم توفیق بشه وجوه علمی ولایت مداری رو هم مینویسم

تشکر

پیـــچـ ـک
حب و بغض هاشون؟!
یعنی چی؟
توضیح میدید؟
ممنون
لوسی می
با مبنا قرار دادن تعبیر شما از "ولایت‌مدار" من هم خییییلی ولایت‌مدار نیستم.

خط آخر این مطلب رو بخونید میبینید منم همچین علیه سلام نیستم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان