صفر و سفیر 7

هر آنکس ز حکمت برد توشه ای

جهانیست بنشسته در گوشه ای



یه زمانی یه جمله ای از استاد دینانی شنیدم بسیار لذت بردم و مبتهج شدم میفرمودن: انسان ، عالَم کبیر است و کل نظام خلقت، عالَم صغیر
من این توضیح رو اضافه میکنم که انسان به لحاظ جسم و ماده و رقیقت در درون عالم خلقت هست اما به لحاظ جان و حقیقت، کل نظام خلقت در درون انسان هست و قائم به انسان... و البته مراد از انسان، صرفا انسان منطقی نیست بلکه انسان به معنای عرفانی هست و نمونه اتم این انسان امام هست در هر عصری...
دیروز در مورد حر نوشتم، نکته ای در داستان حر هست که همه شما شنیدید، دو رفتار در رفتار حر در مواجهه اولیه با امام حسین مشاهده شده که برای اهل عقل، یک نشانه بود... اما اون دو رفتار:



پس امام علیه سلام به حر فرمود: می خواهی با اصحاب خود نماز گزاری؟ حر گفت: نه بلکه شما نماز بگزارید ما همه با شما نماز میگزاریم پس حسین علیه سلام نماز گزارد و آنان همه اقتدا کردند

حسین علیه السلام اصحاب را گفت بازگردید ، چون خواستند بازگردند آن مردم بر او راه گرفتند حسین علیه سلام فرمود ای حر مادرت به عزای تو بنشیند چه میخواهی؟
حر گفت اگر دیگری از عرب با من این کلمه را گفته بود در مثل این حالت نام مادر او میبردم هر که باشذ ولکن نام مادر تو نتوان برد مگر به بهترین وجه


اصلا این طبع حر که نمی خواست جدای از امام نماز بخونه و اون احترامی که به حضرت فاطمه کرد به نطر من از امام حسین دلبری زیادی کرد... این تعبیر منه... ممکنه خطا باشه... گاهی فکر میکنم اینکه امام روز تاسوعا مهلت خواست تا یک شب دیگه صبر کنن علاوه بر اون فرمایش خود امام که من نماز رو دوست دارم و قرآن رو دوست دارم... یه جورایی امام منتظر حر هم بود... امام عالِم به اسرار وجوذی حر هست... میدونه وقت تحول حر روز عاشوراست... امام عالِم به سِرُّ القدره... احتمال میدم.. اصراری روش ندارم...
اما موضوع من اینها نیست... اینها مقدمه بود... احترام و تواضع به امام و معصوم در راس و احترام و تواضع نسبت به اولیای الهی به تبع اون اثراتی در روح انسان داره... به همون شکل توهین و اهانت و بی ادبی و بد گمانی نسبت به انسانهای الهی اثرات منفی زیادی در روح انسان و سنگدل شدن انسان داره...
چرا؟ چرا خدا اینقدر روی این انسانها حساسه؟ چرا اینها خط قرمز خدا هستن؟
در اول مطلب عرض کردم... جهان اصلی در واقع اینها هستن... ماها به طفیل اینها ارزش داریم... برای همین میفرمایند اگر یک انسان رو حی کنید و نجات بدید گویا کل بشریت رو نجات دادید... حتی بسیاری از گرفتاری ها و بلایایی که در زندگی این انسانهای الهی پدید میاد نه از باب تاوان دادن یا رفتار اشتباه اونهاست بلکه بلایی قرار بود به جامعه برسه اما اونها سپر شدن... اون بلا یا به جسمشون اصابت میکنه یا به اهل و خانواده شون...
اونها مثل ستونهای یک بنا هستن... وقتی زلزله میاد ستونها تمام فشار رو تحمل میکنن تا بنا فرو نریزه...
لذا آقای بهجت میفرمون برای رفع گرفتاری مومنین دعا کنید که اگر بی تفاوت باشیم اون بلاها به جامعه سرایت میکنه... من مثالی میزنم که آقای پناهیان تعریف کردن... خودم هم شاهد این مثالها بودم اما بلاخره آقای پناهیان برای شما مورد وثوق تر هست و ممکنه راحت تر بپذیرید
مفرمودن دو طلبه رفته بودن خدمت آیت الله حق شناس (ولی خدا) انتقادی به ایشون داشتن منتها انتقادشون رو با عصبانیت و بی ادبی و با صدای بلند بیان میکردن... آقای حق شناس خیلی سعی کردن اونها رو آروم کنن تا با خونسردی و احترام حرفاشون رو بزنن اما نشد... انتقادشون رو با لحنی بد گفتن و رفتن... یه هفته بعد خبر اوردن هر دو اون طلبه ها جوان مرگ شدن... وقتی خبر رو به آقای حق شناس دادن ایشون فرمودن من خیلی سعی کردم جلوی این عقوبت رو بگیرم اما نشد...
یا در مورد آقای شاه آبادی استاد حضرت امام هم همین رو فرمودن که یک ساواکی به ایشون توهین کرد و ایشون هیچی نگفتن روز بعد خبر مرگ اون ساواکی رو به آقای شاه آبادی گفتن و ایشون خیلی ناراحت شدن و تا آخر عمر هر وقت ذکری از اون ساواکی میشد ایشون ناراحت میشدن و میگفتن کاش همونجا یه تشری بهش میزدم که اون عقوبت تلخ به سراغش نمی اومد...
من چون این مسئله برام یقینی هست مثالهای آقای پناهیان رو براتون بیان کردم...


این همه مقدمه چینی کردم که بگم من همسر و فرزندم تا چند روز دیگه عازم پیاده روی اربعین هستیم... امسال نیت کردیم نایب باشیم برای تمام اولیا الله ی که نمی تونن در این پیاده روی شرکت کنن مثل حضرت آقا... نه از این بابت که اونها هم ثواب ببرن بلکه از این جهت که من به واسطه وصل کردن خودم به اونها توفیقات بیشتری پیدا کنم... همچنین نایب هستم برای تمام کسانی که  دلشون به پیاده روی هست اما امکانش براشون فراهم نیست و اصلا عقیده ام این نیست که من توفیق داشتم و اونها نداشتن... بلکه میگن:

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود ///// آن شاهد بازاری ، این پرده نشین باشد...
چه پرده نشینانی که بر شاهدان بازاری ولایت دارن...
ما همون شاهد بازاری هستیم و بسیاری از کسانی که دلشون به رفتن هست اما نمی تونن بیان پرده نشین هستن و چه بسا به خاطر وجود این پرده نشینان هست که ماها توفیق رفتن پیدا میکنیم...


استاد بزرگواری داریم که وضع جسمانی شون بسیار وخیم هست دعا کنید وضع ایشون هم بهتر بشه و بتونن در این پیاده روی شرکت کنن... این وخیم بودن وضع جسمانی ایشون هم نه از روی عدم رعایت جسم هست که به احتمال بسیار زیاد همون گرفتاری ای هست که اگر ما برای رفع اون دعا نکنیم به جامعه سرایت میکنه...


التماس دعا از تمامی پرده نشینان
ن. .ا
آشنای بی نشان
التماس دعا

چشم

شما هم برای ما دعا کن

آشنای بی نشان
اگه بچه خوبی باشی
امیر علی رو اذیت نکنی چشم:))

:)

پیـــچـ ـک
سلام
من که اولیاء الله نیستم ولی خواهشا یاد منم باشید.
ممنون

سلام علیکم

حتما...
توی متن هم اشاره کردم به نیابت هر کسی که دوست داره اما امکانش رو نداره پیاده روی میکنیم...
دعا کنید برای همه زائران

لوسی می
کاش یادتون بمونه و سلام ما رو هم برسونید.
زیارتتون قبول انشاءالله.

ان شا الله یادم میمونه...

گاها توی این سفرها کسانی به ذهن آدم میان که ممکنه یک بار بیشتر باهاشون برخورد نکرده باشیم
خدا به دل و دهنمون میندازه به نظرم

سربازِ روزِ نهم
چند قدم به نیابت از من بر میداری؟

نمیدونم تا حالا رفتی یا نه اما اون بیشترین خبر و حال معنوی در این مسافت بین نجف و کربلاست...

برای عموم مردم.. برای امثال من...
چون خود حرم ائمه شدت نور اونقدر زیاد میشه که ما به کوری می افتیم و چیزی نمی بینیم...
اگر رفتی این مسافت بین راه رو سعی کن ذهنت رو رها کنی ببین چه خبر میشه
تمام قدمهام به یاد تو و بقیه... خوبه؟

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان