به محبتت شک دارم...

همه میدونیم مفهوم ظرف عام هست... یعنی شما در مقام مفهوم میتونید فهمتون رو به دیگری منتقل کنید... و این رو هم میدونیم مفاهیم تا وقتی در موطن ذهن باشن ماهیتی کلی دارن... مثلا به یکی میگید خوندن فلان رشته خیلی سخته... اون مفهوم حرف شما رو به صورت کلی میفهمه... اما اون جزئیاتی که شما در اون سختی باهاش مواجه شدید دیگه با مفاهیم قابل انتقال نیست...
برای اینکه بتونه اون جزئیات رو هم درک کنه باید به اون شخص راه نشون بدید تا در اون وادی قرار بگیره... وقتی خودش با اون رشته و فراز و نشیبش مواجه شد اونوقت شهود میکنه اونوقت درک مستقیم از اون سختی پیدا میکنه... اونوقت درک جزئی از اون سختی پیدا میکنه...
این مدل ادراک از پدیده ها ، ادراکی متعالی تر و مستقیم تر هست در مقایسه با شناخت صرفا مفهومی...
خب اینها رو تا حالا چند بار گفتم...


عشق هم همچین خاصیتی داره... آدما وقتی عاشق میشن (عشق حقیقی و الهی و ولایی منظورمه) و محبت اولیای الهی در دلشون می افته و این عشق رو بصورت جزئی و مستقیم ادراک میکنن ، خواه ناخواه غیور میشن...سعی میکنن خیلی کم از اون انسان الهی که محبتش به دلشون افتاده حرف بزنن... بیشتر راهش رو تبلیغ میکنن... و تا ضرورتی پیش نیاد اسم اون انسانهای والا رو نمی برن...
چون غیور هستن خیلی اهل این نیستن پیش هر جان غیر مستعدی اسم اون انسان یگانه مثلا حضرت بقیة الله  رو ببرن... حتما باید ضرورتی پیش بیاد تا اسم ببرن... 
اسم این رو میذارم غیرت... 
خیلی حرفها میخواستم بگم اما جراتم همینقدر بود... گاهی انسانهای مخلصی رو میشناسم که وقتی مجبور میشن اسمی ببرن میگن : حضرت امام هم در صحیفه اینطور فرمودن... من چکار کنم... این فرمایش امام هست...
یا میگن: آقای بهجت اون عارف بالله هم روی این مسئله تاکید داشتن... اما غالبا ندیدم اسم از مقام معظم رهبری ببرن... و یا وقتی هم نام میبرن میبینم منقلب شدن...
تازه این در مورد رهبری هست... وقتی میرسن به امام زمان...


برای شناخت عاشق ها، باید دید بیشتر از کی نام نمیبرن...و بیشتر راهش رو ترویج میکنن... مخصوصا با عمل خودشون...
من شک دارم به صدقِ علاقه کسانی که شب و روز امام زمان ارواحناه فداه رو توی سر مردم گناهکار میکوبن...
شک دارم...


نظرات پاسخ نداده دارم... ان شاالله اگر بتونم یه تعدادی رو جواب میدم
ن. .ا
دختـرِ بی بی
عجیب بود به نظرم این بحث...
چون عاشق ها مثلا امام خمینی همش از خدا میگفتند 
شهید ابراهیم همت همش از خدا میگفتند
پیامبر همش از امام علی میگفتند
و....
عاشق های بر جسته همش از معشوق دم میزنند همش از معشوق حرف میزنند

بله خدا برای اغلب مردم چشیده شده تر هست...

اغلب مردم در حد خودشون وابستگیشون به خدا رو ادراک کردن و این فراتر از مفاهیم ذهنی هست... لذا نام خدا رو  میشه راحت تر به زبان آورد
اما آیا امام خمینی جرات میکردن بفرمایند مثلا چمران رو دوست داشته باشید؟ چون او عاشق خداست...
اما خودشون اونقدر به چمران علاقه داشتن وقتی چمران می اومد پیشش اصرار میکرد که چمران پاش رو دراز کنه و راحت باشه...
یا اساسا جرات نمیکردن کسانی که غرق در خدا شده بودن رو خیلی ازشون حرف بزنن...
حتی بنظرم باید در مورد نام بردن حضرت امام از امام زمان هم یه بررسی بشه...
بنظرم در این باره هم اگر سخنی داشتن از باب اتمام حجت بوده... 
یا حتی مقام معظم رهبری هم خیلی کم دیدم در مورد امام زمان سخن بگن...
اما یادمه یه جا که اسم امام زمان رو آوردن هم بغض خودشون ترکید و هم تمام مستمعین...

دختـرِ بی بی
امام خمینی از خیلی افراد که بهشون علاقه داشتند تعریف میکردند و ازشون حرف میزدند.
پیامبر همش از علاقه شون به اهل بیت میگفتند و توصیه به محبت در صورتی که برای مردم قابل درک نبوده علاقه رسول الله به حضرت ابوتراب...
یعقوب پیامبر آنقدر از علاقه به یوسف دم زد که...ماجراش رو میدونید
نمیدونم شاید من عمق مطلب رو نفهمیدم ...

پیامبر و حضرت یعقوب مامور به اظهار بودن...

اون اظهارات بخشی از رسالتشون بود... و نمیشه انکار کرد که اون اظهارات موجب بروز حقد و کینه ی خبیثان امتشون هم میشده... که حتما باید میشده...
اونها در حوزه ماموریتشون اهل ابراز بودن...

امام خمینی اما بعید میدونم شخص خاصی از امت رو خیلی ذکر کرده باشن...
عرض کردم حتی در مورد امام زمان هم من فکر میکنم باید یه تحقیقی بکنیم ببینیم فراوانی این نام بردن چقدر بوده و چگونه بوده...

دختـرِ بی بی
ببخشید من نمیفهمم فایده این غیرت چیه؟
البته با بحث گمنام بودن و ...قاطیش نمیکنم چون میدونم مثلا آیت الله بهجت علاقه داشتند گمنام بمونند و خیلی دیگه از علما گمنامی رو سعادت میدونستند
اما اینکه اظهار نکنی عشق رو بابعضی چیز ها متضاد هست مثلا اینکه میگن برای اباعبدالله زجه بزنید بلند گریه کنید یا عزاداری ها پرشور باشه این چیزی جز اظهار ارادته؟جز اظهار محبت و عشق هست؟
و اینها برای جهان حرف داره باعث میشه مردم بیان ببینن معشوق کیست که این چنین برایش راهپیمایی میکنند و در اربعین از هیچ جیز دریغ نمیکنند
یه بار که زندگی نامه یه شخصیت بزرگ دینی رو میخوندم (اسمشون رو یادم نیست) با اون ابهت و بزرگی که داشتند در مراسم اباعبدالله بین جمعیت بلند میشدند و  سینه میزدند و بلند گریه میکردند.
امام خمینی رو در عزاداری ها ببینید یه دستمال بزرگ جلو صورتشونه که کفاف اشک هاشون رو نمیکنه این چیزی جز اظهار عشقه؟
نباید عشق اظهار بشه تا بقیه بدونن این عشق چه لذتی میده به عاشق و اونا هم راغب بشن به سمت این عشق
اما این سوال برام در مورد رهبری همیشه بوده چرا اینطور نیستند.حتی مشکی نمیپوشند در عزاداری ها.مگه ما الگومون ایشون نیستند

بحث اظهار نکردن نیست

بحث اصالت اظهار در عمل و تبلیغ راه هست نه لغلغه ی زبان و 

به نظرم اصل مطلب جا نیفتاد براتون

شما پاسخ بدید اظهار عشق به بهترین وجه اش به چه شکل ممکن میشه؟
چه اظهاری به عمق جان انسانها می نشینه؟
روش به صورت کاملا علمی فکر کنید لطفا

اگر متاهل هستید من با یه مثال بیشتر براتون باز کنم

ناشناس
مرا مدح تو بر جان و از آنِ دیگران بر لب
که دریا دُر نهد در قعر و خاشاک آورد بر سر

این بیت رو قبلا هم خوندم... خیلی زیباست

بقیه ابیاتش چیه؟
از کیه؟

پیـــچـ ـک
سلام
حالا شاید فقط غیرت هم نباشه. درسته که احساس شخصیم اینه که در مورد کسی که خیلی دوستش دارم پیش هرکسی حرف نزنم چون ممکنه حق اون فردی که دوستش دارم ادا نشه ولی هرچیزی برای آدم زیادی درونی بشه و جا بیفته دیگه خیلی تمایلی به حرف زدن در موردش نیست.
محبت به اولیاء خدا هم به نظرم همین طوره. 
وقتی نگاه میکنی به عملکرد محبین واقعی میبینی زبان فقط بخش کوچیکیه. توی لحظه لحظه زندگیشون اون محبت ابراز میشه. 
برای همین شاید گفتن شیعه واقعی عملکردش شبیه ما اهل بیت میشه.
شیعه واقعی در وادی محبت اونقدر پیش میره که جز خواست محبوبش رو انجام نمیده. اما شاید در مقایسه با دغدغه عملی خیلی اهل حرف نباشه.

انگار زبان سنگینتر از اونیه که به نظر میاد!



سلام علیکم

دقیقا همینطوره...
وجودشون و رفتارشون میشه ابراز...
زبانشون از اعمال و رفتارشون عقب تره...

آخه اونها فهمیدن ابراز زبانی که در راه عمل کاهلی میکنه بیشتر دافعه ایجاد میکنه تا جاذبه...
این یک اصله...

هو مورو
موافقم.
اما به نظرتون این میتونه یه قاعده کلی برای ارادت همه آدم ها به معشوقشون باشه؟

اون فونت آبی رو در پاسخ به پیچک بخونید

پیـــچـ ـک
اون اصل رو نتونستم بفهمم.
میشه از علائم نگارشی استفاده کنید. اصلا جمله برام مفهوم نبود.
ممنون میشم.

با بیانی دیگه میگم اون اصل رو

اگر ابرازشون جوری باشه که دل خودشون راضی بشه ای بسا دافعه اش بیش از جاذبه اش باشه
و اگر جوری باشه که اون عشق راضی بشه بیشترین تاثیر رو داره...
اولی از روی کم صبری هست و دومی از روی سعه صدر...
ملاک در نوع ابراز ، رضایت معشوق هست نه رضایت عاشق...

مرتضا دِ
قبلنا توی دبیرستان اول هر درسی یه عنوان بود: مطالبی که باید پس از این درس یاد گرفته باشیم.
بعد چنتا مورد نوشته بود

پست های شما |این پست منطورمه| همچین چیزی لازم داره :) . هوم؟

اون عناوین ذهن رو تنبل میکرد، نمیکرد؟


لوسی می
سلام. فکر میکنم عشق واژه‌ی گویایی نیست. 
به زعم من نهایت ادب و احترام و تواضعه که باعث این میشه.

سلام علیکم

ادب و احترام و تواضع از دل عشق بیرون میاد بنظرم...
این مطلب خیلی مرتبطه به اون مطلب "اثر اجتماعی عمل صالح"

سربازِ روزِ نهم
کاش من همه بودم تا با همه دهان‌ها نام تو را صدا می‌زدم

این صدا میزدم یعنی نشان میدادم...

وقتی نشون بدی مشتری درست میکنی...
اصالت با نشون دادنه نه صدا زدن
صدا زدن اگر بیاد زیر پرچم نشون دادن اون وقت در جای درستی قرار گرفت...
اما اگر بیاد ریر پرچم تخلیه خود ، دافعه اش بیش از جاذبه اش هست... همه کلام همینه

ناشناس
من بیت دیگری از این شعر ندیدم
همین رو حفظ بودم
از کسی بنام مختاری هست گویا

تشکر...

دختـرِ بی بی
میدونم اظهار عشق به بهترین وجه عمل هست و عمل جاذبه ایجاد میکنه اما بااظهار کلامی مغایرتش رو نمیفهمم...
فایده غیرت مرد نسبت به همسرش زیاد هست مثلا حفظ حریم خانواده حفظ کرامت زن و...
اما فایده این غیور بودنی که شما میگید رو نمیفهمم
البته با کلیت متنتون موافقم...
اما در مورد ائمه فکر میکنم هم باید عمل کرد هم باید عشقشون رو جار زد...
دم از عشق زدن بدون عمل خیلی دافعه داره میدونم اما اگر باهم توام بشن خیلی تاثیر گزاره

هر چی فکر میکنم میبینم معشوق رو به دیگران نشان دادن خیلی موثرتر از اینه که بی خیال نشان دادن بشیم و فقط با کلام ازش دم بزنیم

وقتی میفرمایند برای ما زینت باشید یعنی ما رو نشونمون بدید خوشگل هم نشون بدید

این کلام اگر در خدمت اون نشون دادن بود بها داره... اگر برای خنک کردن دل اون عاشق بود ای بسا دافعه هم ایجاد کنه...
گاهی کسی که کلام حق رو در بستر بی صبری خودش بروز میده در زمین باطل بازی میکنه...

سخن بر سر اینه که چگونه باید نشان داد...
عرضم این بود کسی که نشون دادن بلد نیست و در واقع قابلیت نشون دادن نداره و فقط حرفش رو میزنه داره دافعه ایجاد میکنه...
هر چقدر قابلیت نشون دادن داشتیم به همون اندازه باید حرف بزنیم...

مینا ...
من یه دوستی داشتم که از دنیا رفته و با اینکه خییلیی دوستش داشتم و حرف زدن درباره ش رو هم دوست دارم. اما دوست ندارم درباره ش با بعضی افراد حرف بزنم. اونا افرادی بودن که در زمان حیات به دوستم و خانواده ش بدبین بودن.
خواستم بگم این قسمت مطلب رو میفهمم.

خدا رحمتشون کنه...

اصل مطلب روی این معنا بود که در عشق الهی و ولایی انسان عاشق بیشتر تمایل داره اون حب رو منتقل کنه به دیگران... تا اینکه صرفا از حب خودش حرف بزنه و حبش رو ابراز کنه تا تخلیه بشه...
اگر ابرازی هم بکنه هدفش اینه که اون حب رو منتقل کنه...
بعد عاشق هایی عاقل تر هستن که قدرت انتقال حب رو پیدا میکنن و رفتارهایی انجام میدن که بیشترین و عمیق ترین جاذبه رو ایجاد میکنه...

مرتضا دِ
حداقل منطق داشت :)

اشکال مطلب رو بگو رفیق...

صغری و کبری رو بذار کنار

مرتضا دِ
اشکال اینکه شرو کردم و نفهمیدم موضوع چیه
و ولش کردم
شایدم من حوصله نداشتم اون وقت :) چم

باشه

اصلا این مطلب رو دوباره می نویسم

سربازِ روزِ نهم
اینکه نمی گن رو درک می کنم اما نه از باب غیرت
یا شاید این کلمه معنی متفاوتی تو ذهن من و شما داره

ممکنه حق با تو باشه

اما به این نتیجه رسیدم دیروز اصلا روز خوبی برای نوشتن من نبوده...
مطلب خوبی نوشته نشده...
قبول...؟

سربازِ روزِ نهم
دیروز اتفاقا روز خوبی بود
نشون به این نشون که بنده خدایی گفت مشهد داره بارون میاد حیف نیست حرم نباشیم
راستش زورم اومد گفتم نه :)
یکی دیگه درجا پیام داد الان در بهترین جای دنیا نائب الزیاره ام


نتیجه:
دیروز تو خوب نبودی :))

ان شا الله منم خوب میشم :))

.: مهتاب :.
قابل‌تامل و جالب...
یاد «و جاء من اقصی المدینة رجل»های قرآن افتادم و تعبیر امیرخانی تو قیدار از این مبهم‌گویی خدا.

متاسفانه زمانی که به سن و سال شما و البته کوچکتر بودم و رمان میخوندم و می نوشتم گذرم به امثال نادر ابراهیمی و امیرخانی نیفتاد...

اون موقع از ایرانی ها توی نوشته های صادق هدایت و جمال زاده و آل احمد و بزرگ علوی و صادق چوبک و دیگران سیر کردم ...
الان ذیگه طبعم به رمان خوندن نمی کشه... دوره اش برام گذشت... ای کاش اون موقع حداقل از نادر چند تایی میخوندم...
موید باشید

مرتضا دِ
آقا ما عاشق یه نفر شدیم ولی ازش گاهی پست میذاریم.

الان رد نشد حرفت؟ :)

بله بله...

حق داری برادر
عشق همیشه میل به رسوایی و ابراز داره...
منتها ابراز هر کسی مطابق ظرفیت و اتحادش با معشوقه...

.: مهتاب :.
اون قسمتی از قیدار که گفتم:
« در قرآن اسم بعضی پیامبران آمده است. اسم بعضی غیر پیامبران هم. چه صالح و چه طامع آمده است... صلحا عشق حضرت باری هستند. اما حضرت باری خودش هم بعضی را عاشق است. عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما... خدا عاشقی است که دوست ندارد اسم معشوقش را کسی بداند... به او می‌گوید رجل! همین... مرد! می‌فرماید و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی... جای دیگر می‌فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، این دوتا رجل با هم فرق می‌کنند. یکی می‌آید موسای نبی را نجات می‌دهد و در واقع قوم بنی اسرائیل را نجات می‌دهد و دیگری نیز قومی را از عذاب می‌رهاند. اسمش چیست؟ اسمشان چیست؟ ... نمی‌دانیم ... رجل است...معشوق حضرت حق است... اسم معشوق را که جار نمی‌زنند. کاش پیش حضرت حق اسم نداشتیم اما مرد بودیم...»
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان