سختی تشخیص در جزئیات

--: مجید دارم پیش دوستان مذهبی ام هم معذب میشم دیگه... گاهی به شوخی به من میگن کی قاطی مرغا میشی پس؟... منم به شوخی جوابی میدم.. اما این پرسیدنهاشون داره آزارم میده... اونها شرایط منو نمیدونن

 

++: خودت راهی که میری رو قبول داری؟... دلت آرومه؟

 

--: این که پرسیدن نداره... تو که شرایط منو میدونی... توی این پروژه تمام وقتم پره... یه کار اداری که نیست... یه کار علمی اقتصادیه... فکر و توان میبره... مطالعه و تحقیق شبانه روزی میخواد... حالا اصلا ذکترا هیچی... وضعیت مالی نا مناسب هیچی... شرایط پدر و مادرم هیچی... تو باشی چکار میکنی؟

 

++: محمد!!!... خودت راهی که میری رو قبول داری؟

 

--: ... خب!!! قبول داشتم... اما مدتیه نمیدونم چم شده...

 

++: الان از من میخوای چی بشنوی؟

 

--: نمی خوام تاییدم کنی... میگم تو جای من باشی چکار میکنی؟

 

++: من هر کاری بکنم، دردی از تو دوا نمیکنه محمد جان... این شرایط مخصوص خودت توسط خدا برش شده... قبای خودت رو تن من نکن تا ببینی چه شکلیه... اگر واقعا فکر میکنی راهی که میری درسته خب درسته دیگه... این تردید هات برای چیه؟

 

--: مجید اینطوری منو پس نزن... اومدم باهات حرف بزنم... یه چیزی بگو که به حرفهات فکر کنم...

 

++: ببین رفیق! میدونم توی شرایط سختی هستی... سختی اش هم برای اینه که دوست داری مومنانه زندگی کنی... برای همین تردید افتاده به جونت... شاید راهی که میری درست باشه اما من یه نکته بهت میگم:

یه روز از آقای فاطمی نیا شنیدم این جمله رو... الان چند سال اویزه گوشمه... میفرمودن:

اینطور نیست که شیطان همیشه انسان رو از خوبی ها به سمت بدیها منحرف کنه... گاهی شیطان انسان رو از یک خوبی به سمت خوبی دیگری منحرف میکنه... برای ماها که دغدغه زندگی مومنانه داریم بیشتر این مدلش اتفاق می افته... 

از یک خوبی به سمت خوبی دیگه تغییر مسیر میدیم و منحرف میشیم... آروم آروم...

 

--: خب اینکه خیلی سخته... چجور باید تشخیص بدیم که کدوم خوبی رو خدا میخواد انجام بدیم و کدومش رو شیطان؟



ادامه داره



 
ن. .ا
لوسی می
وقتی کار اهمی وجود دارد پرداختن به کار مهم حرام است.

خیلی نکته مهمی رو بیان کردید...

تا حالا به سختی تشخیص اهم و مهم برخورد نکردید؟

لوسی می
چرا. فراوووووون!
هنوزم درگیرشم! بعد از ازدواج تقریبا همه تصمیمات بزرگم بین اهم و مهم بوده! :|
حالا تصمیمات روزانه هم بماند که تقریبا همه ی کارها رو میشه اهم و مهم کرد...

دیشب با همسرم بحثمون سر تشخیص اهم و مهم بوده...

به نظر شما چطور باید تشخیص داد...
خیلی هم مهمه...

پیـــچـ ـک
سلام
به نظرم قلب آرام میگیره با تصمیم درست. 
کسی آرامش داشته باشه لزومی برای توضیح به دیگران نمیبینه. به کار خودش ایمان داره.
من همش یاد این آیهمیفتم: بل الانسان علی نفسه بصیرة و لو القی معاذیرة

عذرهایی که برای خودمون میتراشیم نمیذارن به آرامش برسیم.

سلام علیکم

بله آرامش داشتن از نشانه های انتخاب درست هست... البته باید این آرامش رو هم باز کرد و توضیح داد
اما بحثم اینه که چطور به تشخیص درست برسیم در این شرایط...
یعنی راهکارش چیه؟
اینکه شما میفرمایید نشانه هست

پیـــچـ ـک
به نظرم اینی که شما منظورتونه همون فرقانه. عقل فرقانه و دستورات دینمون. تزکیه نفس میکنیم تا عقلمون درست کار کنه دیگه. وگرنه شیطان کارش اینه که بذری بکاره اگر بستر برای رشد اون بذر مناسب نباشه اون بذر رشد نمیکنه. با تزکیه نفس کاری میکنیم که بستر برای رشد اون بذر شیطانی نامناسب بشه. 


ولی مشخصه ها! آدم خودش میدونه که داره خوب رو انتخاب میکنه یا خوبتر رو. 

بله... دقیقا درست میفرمایید

تشخیص در جزئیات نیاز به فرقان داره... میشه حکمت هم اسمش رو گذاشت...
همه ماها میتونیم بهش برسیم...
فقط باید با این سبک زندگی آشنا بشیم...
اشارات خیلی خوبی داشتید...

بله مشخصه... منتها قبلش شخص باید خلوتی برای خودش باقی گذاشته باشه...

آشنای بی نشان
میبینم که زدی تو کار آهنگ:)

شاید تاثیر ماه باشه... رجب... شعبان..

کمی فضام سنگینه...

سربازِ روزِ نهم
تفسحوا فی المجالس یفسح الله لکم
:)

:)

بیا اینم مصداق قرآنیش...
میگم چقدر حکیمانه ست هااا

سربازِ روزِ نهم
حکیم کی بودی تو :)
پا ییز
بگو داری یه دختر رو از داشتن شوهر محکوم می کنی چون وقتی بخوای لطف کنی و بعد صد و بیست سال داماد شی اون دختر از دایره ی انتخابات بیرون میره :| و تو برمی گردی به دخترای جوون 
و این حرامه اگر بفهمی 

خب گاهی باید بیش از اینها به قدرت انتخاب یک انسان احترام گذاشت...

باید صبر کرد تا خودش بهش برسه...

پا ییز
و تا موقعی اون انسان بخواد بهش برسه پسرش به سن ازدواج رسیده،... تاااازه اگر بفهمه! اگر برسه! که پسرهای خودخواه عمرا از همچی زاویه ای نگاه کنن به موضوع! مگه خودشون خواهر داشته باشن اون وقت شاااااید...
بله بله احترام به قدرت انتخاب یه انسان وقتی اون انسان جنسش مذکره معلومه که اوجب هر واجبیه 😏 چقدر شبیه قضیه ی طلاقه که کل دین اسلام در برابر قدرت انتخاب یه جنس مذکر برای گفتن کلمه ی : نمیخوامش دیگه، سر تسلیم فرود میاره 😏

امیدوارم از پیشونی تمام این نوع پسرها و اون نوع پسرهایی که فکر می کنن طاق آسمون قاچ شده و حالا هرررررجور بخوان میتونن برای زن گرفتن و بعد از اون زن داری کردن رفتار کنن یه دختر دربیاد که مجبور شن داماد داری کنن 
گرچه داماد داری کردن اونها دردی از دخترهایی که اونا سوزوندن دوا نمی کنه 

شما کم خونی دارید؟

پا ییز
خیر!

آخه خیلی عصبانی به نظر میرسه اکثر نظرات شما...

گفتم شاید علت فیزیکی هم داشته باشه...

پا ییز
دلیلی نداره که بحث رو منحرف کنید آقای محترم 
کار به گوینده نداشته باشید به حرف کار داشته باشید 

باشه... قصد جسارت نداشتم

خب شما از کجا میدونید تا اون پسر به فهم درست برسه سنش خیلی زیاد میشه؟
این وجهی که شما برجسته کردید اصلا هدف این مطلب نبوده آخه...

پا ییز
اون پسر آخه یک نفر نیست 
اون پسر پست شما یک نفره 
هر داستانی هم وجه های مختلف داره ضمن اینکه دادید از یه خوبی به خوبی دیگه منحرف شدن رو میگید 
منم دارم همونو میگم آقای محترمی که دنبال دکترا و پروژه ها و چه و چه و چه هستی داستان مجرد موندن و عزب موندن و سختیِ مجرد مومن بودن یه وجه دیگه داره که هیچکسی تو بوق و کرنا نمیکنه:  که ای وای دخترمون جوونه و مجرده و عزبه! 
لاتاری رو دیدین؟ دنیای دخترها و حق نفس کشیدنشون همیشه در لابلای مصلحتهای بزرگتر له میشه 
هرجایی هم یه چیزه این مصلحت 

دور و برتون ندارید زن و شوهرهای با فاصله زیاد؟ ده یازده سیزده پانزده و...؟ و این جور ازدواج ها مردها سن بالایند و زن ها سن متوسط یا بالا نیستن زنها جوونند 


استثنا برای زنهای مطلقه ای هست که با حاج‌آقاها ازدواج می کنند

میدونم بزرگوار...

من توی این مطلب هدفم این بود که خلاءِ اندیشه این افراد رو نشون بدم...
معتقدم مستقیم گفتن خیلی دافعه ایجاد میکنه.. باید با چاشنی خلاقیت و هنر حرفهایی رو گفت تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشه...

خب به نظر من خوبه که در یه سری شرایط ، قبح مسئله خواستگاری رفتن خانمها شکسته بشه...
به شکل درستی این مسئله شکل بگیره...
حداقل یه بخشی از مسئله حل میشه...

پا ییز
اوه نه تو رو خدا 
این حرفتونو خواهشا جایی نگید :| 
همینجوریش آقایون ادا و اصول و ناز و تاقچه بالاشون زیاده تا چه برسه به خدای نکرده زبونم لال بخوان ازشون خواستگاری هم بکنن :| حتی غیرمستقیم!

حرفش که هیچ فکرشو هم بندازید دور 

باشه... جایی نمیگم

ولی این داستان مجردی اون هم در بالا رفتن سن، واقعا درد اجتماعه...
گره کور شده... خودمون هم مقصریم متاسفانه...

پا ییز
بنظرم این راحت ترین جوابیه که میشه داد :) 

بله...

شما راهکاری به ذهنتون میرسه؟

پا ییز
تربیت 

خب اگر این رو از شما بپذیرم باید باز بریم سراغ خانمها...

چون تربیت به عهده اونهاست... پسر ها در دامن مادر باورهاشون شکل میگیره... حضرت امام که تقریبا نقش پدر رو در تربیت صفر میدونستن...

اما واقعا موافقم که تربیت در این مسئله خیلی دخیله...
ولی واقعا همه ما در تربیت دست داریم...

پا ییز
با تمام احترامی که نسبت به ایشون دارم ولی این حرف رو نمی پذیرم 
رسما نقش مرد در تربیت فرزندانش پررنگه مخصوصا در اجتماعی کردنشون 

اما مادر اگه جایگاه درست در خانواده اش داشته باشه اون وقت حس بدبختی و بیچارگی برای دخترهاش نمی کنه و از اون ور هم حس قدرت در مورد پسرهاش که هرچی عقده و کمبود و تلافی داره بخواد از طریق اون پسر (به حساب خودش البته) اتجام بده 
و کی به اون مادر جایگاه میده؟ 
این یک سیکله 

پس دوباره رسیدیم به اون حرف من که گفتید "این راحت ترین پاسخه"

خودمون مقصریم... هم زن و هم مرد...
مذهبی و غیر مذهبی...

پا ییز
نه شما گفتید گره کور شده 
اما من اینو نمیگم 

منظورم اینه که حلش سخت شده

حداقل در کوتاه مدت که قابل حل نیست اصلا... منظورم مجرد موندن دهه شصتی هاست

پا ییز
دهه شصتی ها مجرد نموندن این جمله غلطه 
برای دخترهاش درسته که اونم 
مُردن 
اون که می بینی یه دختر نیست 
یه موجود تغییر ماهیت و محتوا داده است 
کسی که داره کار می کنه پس‌انداز می کنه فعالیت اجتماعی می کنه خودشو شاد می گیره رینو و بوتاکس و تزریق می کنه ماشین و خونه و زمین می خره و با گرگها سرو کله می زنه تا روزی که جسمش هم به روح دختر درونش در خاک بپیونده 

خب اگر تعبیر به مرگ میکنید به اونها اضافه بکنید که تمام دهه ها که متاهل شدن و نتونستن با همسرانشون بسازن و یا رسما جدا شدن و یا احساسا جدا شدن هم مردن...

تمام کسانی که متاهل شدن و یه رابط نرمالی و خیلی معموملی با همسرشون دارن و زیر بار مشکلات زندگی کمر خم کردن هم مردن...
تمام کسانی که رابطه زناشویی بدی نداشتن اما هر روز کودک سرطانی شون جلوی چشمشون آب شد و از دنیا رفت هم مردن...
و اونقدر میتونم مرده هایی به تعبیر شما نام ببرم که خیلی از افرادی که زنده میمونن باقی نمیمونه...

واقعیتش اینه که مردن آسونه... زنده شدن هنر و همت و درایت و اعتدال میخواد...
کسی که مردنی باشه بهانه اش جور میشه...

پا ییز
نه من روح دختری رو گفتم نه شور زندگی 
دخترونگیهای اونها مرده چون یک عمر بهشون گفتن دختر باید سنگین باشه دختر باید سنگین باشه خودشو بپوشونه صدف حجاب باشه و... 
آخرشم به جایی نرسیدن 
گل یکی دو روزه برادر 
میوه هم همینطور 
و متاسفانه دختر رو به گل و میوه و انار تشبیه می کنن 

بله بله منم می تونم خیلی مثال ها بزنم از اونهایی که خوشبختن! 

متوجه نشدم... حجاب داشتن در اجتماع دخترونگیهای یه دختر رو مستهلک میکنه؟


پا ییز
ولی اصل حواب آخرتون رو هم متوجه شدم 
پا ییز
😑
خیلی بد خوندید! 😐
کامنتهای من دنبال هم هستند 

ببخشید...

این روزها خیلی تمرکز روی بحث های وبلاگ ندارم...
حق دارید

پا ییز
اون چیزی که تو کامنتم بود : آخرشم به جایی نرسیدن 
رو فکر کنم ندیدید 

اولش نوشتم اشکالی نداره اما بعدش پاک کردم :) در هر صورت شما هم حق دارید همیشه متمرکز نباشید منم درک می کنم 
همین که وقت میذارید و جواب می نویسید ممنونم
 اما خوب وقتی متمرکز نیستید نمیخواد درجا جواب بذارید دیگه :) 


طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان