منش من
من هیچ وقت هدف اولم از مطالبی که نوشتم این نبوده که که مخاطبم متوجه منظورم بشه...
برای همین هیچ وقت مطالبم رو شفاف ننوشتم...
چرا؟
چه اهمیتی داره که مخاطبم متوجه منطور من بشه یا نشه؟... مگه مطلب من چقدر اهمیت داره...
همیشه مهمتر از فهم مطالب خودم یه مسئله دیگری وجود داشته...
و اون اندیشه کردن مخاطبم بوده...
من نمی خوام تعریف از خود بکنم اما توانمندی این رو دارم که خیلی شفاف و مبرهن مطالب خودم رو به شما عرضه کنم... بیان من خوبه طوری که غالبا در بین دوستانی که احاطه علمی بیشتری نسبت به من داشتن به من پیشنهاد میدادن طرح مسئله کنم و بحث رو آغاز کنم (دوستان به شوخی به من لقب " مبصر کلاس" میدادن)... اما عامدانه وارد این فضا نمیشم...
لذا همیشه مطالب من سهمی از ابهام و گنگ بودن رو داشته...
و چون میدونم شکستن عادات ذهنی و تقیدات خود ساخته و پیش فرضهای عرفی موجب تفکر میشه... غالبا از این روش ورود پیدا کردم...
گفتم مطرحش کنم شاید کسی راهکار بهتری داشته باشه یا نقدی به روشم داشته باشه...