صفر و سفیر 3
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسین بن علی به گروه مسلمین و مومنین
اما بعد، هانی و سعید نامه های شما را آورده اند و آنها آخرین فرستادگان شما بودند و دانستم همه ی آنچه را که بیان کرده بودید و گفتار همه ی شما این است که امامی نداریم ، سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را بر هدایت و حق جمع کند ، و من مسلم بن عقیل ، برادر و پسر عم من که در خاندان من ثقه ی من است ، سوی شما فرستادم و او را امر کردم که حال و رای شما برای من بنویسد ، پس اگر برای من نوشت که رای خردمندان و اهل فضل و رای و مشورت شما چنان است که فرستادگان شما گفتند و در نامه های شما خواندم به زودی نزد شما آییم ان شا الله ، سوگند به جان خودم که امام نیست مگر آنکه به کتاب خدا حکم کند و عدل و داد بر پای دارد و دین حق را منقاد باشد و خویشتن را حبس بر رضای خدا کند ، والسلام
وقتی مسلم این نامه رو در خانه مختار برای بزرگان شیعه در کوفه خواند همه بگریستند و هر کدام گفتن ما تا آخر پای شما می ایستیم...
اما اون هجده هزار بیعت کننده کجا و این سکانس کجا؟:
پس مسلم سرگردان در کوچه ها میرفت نمیدانست کجا میرود تا از خانه های بنی جبله از کنده بیرون شد و باز رفت تا به در سرای زنی که او را طوعه میگفتند رسید زن ایستاده بر در منتظر پسرش، مسلم بر زن سلام کرد او جواب سلام داد مسلم گفت یا امة الله مرا آب ده، زن او را آب داد، مسلم آب نوشید و بنشست... زن به درون رفت و ظرف آب ببرد باز بیرون آمد و گفت: ای بنده خدا آب ننوشیدی؟
مسلم: چرا
طوعه: پس نزد اهل خود رو...
مسلم خاموش بماند...
زن سخن اعاده کرد...
باز مسلم خاموش ماند...
زن بار سیم گفت: سبحان الله... ای بنده خدا برخیز خدا تو را عافیت دهد و نزد اهل خود رو که شایسته نیست تو را بر در سرای من نشینی و این کار را بر تو حلال نمی کنم...
مسلم برخاست و گفت: یا امة الله مرا در این شهر خانه و عشیرتی نیست آیا میتوانی کار نیکی کنی و اجری ببری؟ شاید من تو را بعد از این پاداشی دهم....
طوعه : ای بنده خدا چکنم؟
مسلم: من مسلم بن عقیلم این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مامن خود بیرون آوردند
طوعه: تو مسلم بن عقیلی؟
مسلم: آری
طوعه: در آی
ولایت مداری اهل بیت یک راستی آزمایی جدی داره و اون هم مسلم شناسی هست... شهر ولایت و امامت، باب داره... باید از بابش وارد شد...بابش مسلم و مسلم های زمان هستن... می شناسیم؟
یکی از زجرآورترین وقایع ماجرای کربلا برای من همین غربت و تنها ماندن مسلم هست... به گمانم در زیارتنامه مسلم، لعن شدن کسانی که حق مسلم رو نشناسن...
مسلم فقط مال اون سال واقعه کربلا نیست... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...