ابن سینا

میگن یه روزی یکی از شاگردان عالی ابن سینا بهش گفت: شما به خاطر اون هوش و قوه علمی و عمق نگری ای که دارید اگر ادعای پیغمبری میکردید  قطعا پیروان زیادی پیدا میکردید...
ابن سینا جوابی بهش نمیده و در یک نیمه شب سرد زمستانی که یخبندان بوده و برف همه جا رو سفید کرده بود و شاگردش هم کنار ابن سینا  خوابیده بود بیدارش میکنه و بهش میگه برو از چاه برام آب بیار... خیلی تشنه ام هست... شاگرد یه نگاهی به برف و یخبندان بیرون میندازه و باد و سوز سرما و...
میگه توی کوزه آب هست... الان نمیشه رفت بیرون... فعلا از آب کوزه رفع تشنگی بکنید تا صبح...
همین لحظه صدای موذن از منار بلند میشه و اذان صبح رو میگه... ابن سینا به شاگردش میگه چند صد سال پیش پیغمبر ما ادعای پیغمبری کرد و امروز بعد از گذشت چند قرن توی این سوز و سرما موذن به تبعیت از اون پیغمبر خودش رو ملزم میکنه بره بالای اون مناز و اذان بگه... اما من الان کنارتم و بهت میگم برو از چاه آب بیار اما تو نمی تونی بری بیرون... حالا متوجه شدی چرا من نمی تونم ادعای پیغمبری بکنم؟...


برداشت من از این داستان اینه که ابن سینا خواسته به شاگرد بفهمونه که پیغمبران برای اینکه عقول بشر رو رشد بدن مبادی میل انسانها رو مدیریت میکردن... یعنی حب و بغض انسانها رو نشانه گیری میکردن و به تعدیل میرسوندن... اما من صرفا با قوه فکری انسانها کار دارم...
دارم به این فکر میکنم که چطور بیان کنم حاکم صالح چگونه امیال انسانها رو به تعدیل میرسونه...
 
ن. .ا
سربازِ روزِ نهم
طرف چه شاگرد بدی بوده
من بسیار میشناسم آدمهای 18 تا 30 ساله که وقتی به شاگرداشون میگن کوه رو بکن، می کنن
طرف نه شاگرد بوده و نه رفیق بلکه دنبال بهره برداری از علم ابن سینا بود صرفاً

کاری به بد یا خوب بودن شاگرد ندارم

نکته خوبی رو مطرح کرده ابن سینا...
البته برداشت من اینه...

مرتضا دِ
تلاشتو بکن :)
شاید دوستان تونستن با نظراتشون سخن شما رو شکفته تر کنند

نمی خوام بحث خیلی فلسفی و ثقیل بشه...

دنبال ساده سازی کردنش هستم...

انـ ـــار
من برداشت های فلسفی بلد نیستم
فقط لذت بردم از جواب استاد

موید باشید...

ما هم لذت بردیم

سربازِ روزِ نهم
یه نظر دیگه دادم انگار نیومد
تهش یه سوال داشت
مرام زیر مجموعه محبته؟

مرام به چه معنا؟

به نظرم مرام در معنی لغوی اش به معنای اسلوب و خط مشی باشه... ها؟

مردی بنام شقایق ...
سلام

همون وخ باید با لگد مینداختش از اتاق بیرون!

ینی چی شاگرد اینقد گستاخ :)))


+
تعدیل امیال انسانها؟

بنظرم تنها راهش چوقه. چوق :)

سلام

اگه اون شاگرد الان زنده بود احتمالا از وزرای دولت بود 
وژدانا قبول داری؟

چوق همون چوبه؟

رهرو ...
سلام علیکم

به نظرم کاری که ولی انجام میده فراهم کردن بستر رشد هست از طریق آگاه کردن (تعلیم) و تزکیه امت. و سپس دادن اختیار برای انتخاب.

http://s9.picofile.com/file/8345690150/photo_2018_12_14_12_42_30.jpg

http://s9.picofile.com/file/8345690176/photo_2018_12_14_12_42_24.jpg

بله فرمایشات شما کاملا درسته

اون لینک ها رو هم خوندم خیلی درست بود و بیشتر از این بخش لینک لذت بردم که بعد از خوندن مطلب متوجه کلمه "تعلق" در بالای صفحه شدم... و فهمیدن این شروح در زیر عنوان تعلق اتفاق  افتاده... چون دقیقا اصلی ترین مانع آزاد شدن عقل ، تعلقات هست و تعلقات هم ریشه در امیال انسان داره و امیال انسان هم ریشه در حب و بغض انسان داره

اما الان که سخن از آگاهی دادن شدن یاد یه مطلبی در دروس معرفت نفس افتادم که یه بحث رایج در منطق و فلسفه رو مطرح کردن " تصور و تصدیق"
در فلسفه میگن انسان با هر مسئله ای که روبرو میشه ابتدا تصورش میکنه... یعنی در ذهنش پردازشش میکنه و بعد که بهش مسلط شد و جوانبش رو بررسی کرد صحت یا عدم صحتش رو تصدیق میکنه...
علامه فرمایششون اینه گاهی برای انسان پیش میاد حکمی رو به لحاظ نطری هر چه بررسی میکنه میبینه درسته اما در مقام تصدیق قلبش رضایت نمیده...
گاهی هم بالعکس... قلب زود تصدیق میکنه اما در مقام تصور نمی تونی ذهن رو قانع کنی...
ادامه این بحث به مسیر دیگری میره اما در مورد آگاهی دادن باید این رو هم در نطر داشت که گاهی در مقام نظر اشخاص قانع میشن و میپذیرن اما در مقام تصدیق قلبشون همراه نمیشه...
حاکم صالح در هر دو مرحله زمینه رشد رو فراهم میکنه... هم در مقام تصور ذهن اشخاص رو به رشد میرسونه هم در مقام تصدیق قلب اشخاص رو همسو با حق و حقیقت میکنه...

مردی بنام شقایق ...
نه بابا
این شاگرده حال اینکه دو کلوم حرف بزنه رو داشته

وزرای محترم حال حرف زدن هم ندارن زبون بسته ها

+
بله
معادل اصفهانی واژه چوب :)

تو وبت خوندم میخوای بری خارج...

چرا از تجربه من خارج رفته استفاده نمی کنی (خارج از کشور نرفتم... خارج از حوزه استحفاظی ننه بابا رفتم)

با دلتنگی هیچ جوره نمی تونی کنار بیای...
این خط این نشون...


مردی بنام شقایق ...
نگفتم میخوام برم
دارم این پیشنهاد رو بررسی میکنم

دلتنگی یکی از مشکلاته
مشکلات دیگه ای هم هست
در کنارش مزایای زیادی هم هست

هنوز تصمیمم قطعی نشده

ان شا الله به یه تصمیم کامل و جامع میرسید و هر چه به صلاحتون هست همون مسیر رو میرید

بله مشکلات و مزایا که فراوونه اما خب من اون چیزی که لمس کردم و چشیدم رو گفتم... نه چیزی که فقط میدونستم...

رهرو ...
فراموش کردم عنوان کتابی که تصاویر برای اون هست رو بنویسم: کتاب تعلق اثر آیت الله حائری شیرازی. رضوان خداوند بر ایشان باد.
 کتاب بسیار فوق العاده و عمیقی هست. در مورد این کتاب در اینجا مطالبی نوشتم:
https://www.instagram.com/p/BrNKIypnYa7/

بحث بنده بر روش هست. همین طور که شماهم پرسیدید. روش ولی در هدایت چی هست. و من خیلی وقته که دارم در این مورد فکر میکنم خیلی قبلتر از نوشتن این مطلب توسط شما.

و با مطلب جدید هم نتونستم به پاسخ برسم و قانع بشم.

روش شیطان خیلی مشخصه. از طریق ترس و اغوا
و البته یأس
خیلی راحت با این روش ها به خودش دعوت میکنه

اما ولی
فقط کلیاتش رو میدونم و مفاهیمش رو. متوجه چهارچوب اصلی و ربط ارتباطات ها و چگونگی پیاده سازیش نشدم.
فقط میدونم ساز و کار حُبّی در تبلیغ و دعوت خیلی مؤثره. کاری که پیامبر خدا صلوات الله علیه هم در رحمه للعالمین بودنشون داشتند.

ممنون بابت معرفی کتاب


بله من حرف آخر رو در مطلب آخر (خط قرمز ناس) بیان نکردم
اون حلقه گمشده ای که شما دنبالش هستید رو من فقط به صورت سوال در مطلب آخر مطرح کردم (خط قرمز ناس)
یکی از علت هاش این بود که پاسخ خودم هنوز اجمالی هست و نیاز دارم به تفصیل درش بیارم...
اما به آینده خیلی حسن ظن دارم...
خیلی دور نیست... نسل ما اتفاقات عظیمی رو مشاهده خواهد کرد به حول و قوه الهی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان