آزاد کردن عقول دفن شده

معتقدم اینکه هر جا کسی رو دیدم که بر باور غلطی هست سریع دست بکار بشیم و با گزاره های صحیح منطقی مون شروع کنیم باهاش بحث کردن و در کلام بهش ثابت کنیم که صحیح چیه و اون در اشتباست اساسا کار درستی نیست ... حداقل در بسیاری از مواقع درست نیست...

حتی معتقدم در بسیاری از موارد خیلی ناجوانمردانه هم هست...

اساسا چرا فکر میکنیم باید منطقِ طرف رو درست کنیم تا اون شخص درست بشه؟ مگر اون دکتری که منطقا و عالمانه میدونه سیگار برای سلامتی اش مضر هست و سیگار هم میکشه خلاء منطقی داره؟

البته با تاکیدات فراوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان (دقیقا به همین غلظت) میگم که من اصلاح منطقِ افراد رو بد یا نا کارآمد نمی دونم اما معتقدم برای هدایت مسائل مهمتر و بنیادی تری وجود داره که باید اصلاح بشه... اون مهمتر ها اتفاق بیفته منطق افرراد خود بخود مسیر درستش رو پیدا میکنه...

چون معتقدم منطق همه انسانها درسته، فقط در مسیر درستی قرار نگرفته... البته گاهی دچار اعوجاج میشه منطقشون اما اونقدر جای نگرانی نیست

خب اگر کسی بخواد اون پزشک رو هدایت کنه آیا باید اطلاعات علمی اون پزشک رو بالا ببره تا سیگار نکشه؟... اون خودش داره تدریس میکنه این اطلاعات رو....

در اصول کافی در باب عقل حدیث از معصوم داریم که پیامبران برای آزاد کردن دفائن عقول اومدن... پیامبران چگونه عقل های دفن شده بشر رو آزاد میکردن؟

با معجزه؟... قطعا نه... 

استراتژی شون برای این آزاد سازی چی بود؟

ولایت برای همین هست... برای آزاد کردن عقل های دفن شده... 

اما سوال اینجاست که عقل های دفن شده آیا صرفا با اطلاعات علمی و مستند و منطقی آزاد میشن؟ یک ولی وقتی حاکم یک جامعه میشه برای آزاد کردن عقل های باید کجا رو نشونه بگیره؟

چجوری باید عقل های دفن شده امت رو آزاد کنه؟.... با صرفا حرف منطقی زدن؟... 

خب اگر با حرف منطقی زدن و حرف حق رو مبرهن گفتن اصلاح شدنی بود که حضرت امیر علیه سلام حکومتشون به اون سرانجام نمی رسید... حضرت امیر که اصلا خیلی فراتر از حرف حق بودن یعنی : الحق مع علی و علی مع الحق بودن

یک ولی الله که رهبر جامعه باشن چگونه باید عقل های دفن شده رو آزاد کنن؟


ن. .ا
رئوف ..
سلام
منتظر می مانیم تا شما چگونگی اش را برامون بنویسید! :)

سلام بر برادر رئوف خودمون

ما زیاران چشم یاری داشتیم

لوسی می
به نظر شخصی من رهبر باید اون حد عقل که برای مردم عاقلانه است رو هم رعایت و گوشزد کنه تا مراتب عالیه. یعنی از پایین بهره رسانی کنه بره بالا. مثل قرآن. برای همه سطوح عقلی بشر بهره‌ای عنایت میکنه.

با بخش آخری گه گفتید باید نتیجه گرفت که ناکامی ولی الله حتمی است! اگر حضرت علی علیه السلام نتواند بقیه چطور بتوانند؟
با بخش آخر مخالفم.

بله... حتما باید این مراعات وجود داشته باشه...

اما نظر من اینه که با هر کسی به اندازه عقل خودش سخن بگیم و درست و غلط رو براش تبیین کنیم اون رشد عقلی الزاما براش اتفاق نمی افته...
منظورم اینه که اون حلقه گمشده صرفا تبیین حقیقت نیست

نه نتیجه این نمیشه که مولا نتونستن... بلکه مردم نخواستن...
مولا اگر قرار بود توان خودشون رو معیار قرار بدن که همون سقیفه رو به نفع خودشون تموم میکردن...
ضمن اینکه مولا حکومت مردم رو بعد از 25 سال با طوع و رغبت نپذیرفتن... چون میدونستن اون نتیجه احسن با این مردم محقق نمیشه...

رئوف ..
نه برادر. 

خوب بود مصرع دومش را هم می نوشتی! :)

:(

مرتضا دِ
پس منطق همه انسانها درسته؟

اکثریت مردم مشکلی در منطق ندارن به نظرم

جهتی که اون منطق استفاده میشه محل بحث هست
مثلا همه دنبال منفعت هستن... از انسان عالم گمنام گرفته تا یک حاکم فاسد و دزد...
از قاعده منطق هم استفاده میکنن تا به اون منفعت برسن... اشکال در چیز دیگریست بنظرم

مرتضا دِ
هوم
لوسی می
به نظرم هردو یکی است. 
مردم نخواستن و با نخواستنشون امام رو ناکام گذاشتن.
دو حالت داره: یا عقل نهفته‌شون آزاد شد و باطل رو انتخاب کردن، یا اصلا آزاد نشد که بتونن تصمیم درست بگیرن.
به قولی مدینه‌ی فاسقه بودند یا مدینه ضاله و جاهله بودن؟
اگر اولی باشه که پس فقط وابسته به رهبر نیست که برای رهبر بخوایم تعیین تکلیف کنیم. همون مشروعیت و "مقبولیت" که هردو لازم است. و اگر دومی باشه بازم ناکامی امام علی است.

ببینید اصل مطلب رو گم نکنید سوال این بود که ولی چگونه باید عقول رو آزاد کنه...

تمام انبیاء و ائمه در همین مسیر به شهادت رسیدن... یعنی اون ریشه ای که باید زده بشه تا عقول آزاد بشه اساسا جنگ برافروز هست... چیز ساده ای نیست...
وقتی حکومت دست انسانی الهی باشه بسترهای بیشتری فراهمه برای آزاد سازی عقول ... منتها یک پروسه زمانمند هست...
اکثرا در این پروسه به شهادت رسیدن... چون عرض کردم شری در این ریشه خوابیده که اگر بنا باشه زده بشه بی دردسر نیست...
بله در این که شکی نیست که امام علی علیه سلام در حکومتشون به اون چیزی که مطلوبشون بوده نرسیدن...
خب اگر اسم این رو ناکامی میذارید بله ناکام موندن...

معمار ..
به نظرم تزکیه لازمه قبل از عقل 
طبق این آیه 
قد افلح من زکی و قد خاب من دسیها
که قبل از دسیها ،زکی اومده
(دسی به معنی دفن کردنه)
هم اینکه عمل دو تا پایه داره فعل و فاعل ،فعل به عقل وابسته ست فاعل به تزکیه


احسنت

شما نزدیک شدید
اولا تزکیه یعنی چی؟
بعد اینکه ولی در کسوت رهبر جامعه چطور میخواد مردم رو تزکیه کنه... اون هم بدون کلاس های درس اخلاق... بدون بیانهای فلسفی و بیان تفسیر... همه که اهل درس و مباحثه نیستن...
چطور در زندگی روزمره مردم باید این تزکیه رو ایجاد کنه....
البته من به جای تزکیه بعدا از لفظ دیگری استفاده میکنم که منظورم رو جامع تر برسونم

لوسی می
من نظرم رو در مورد سوال اصلی گفتم که به نظر من روشش همراهی با سطوح مختلف مردمه و پله پله بالا اومدن.
من نگفتم تبیین مدام و مرحله به مرحله. گفتم بهره‌رسانی. بهره رسانی یعنی مدارا با سطوح مختلف و نمایش یک افق برتر متناسب با هر سطح. اما باید و نباید کردن نیست. اگر با یک نفر در سطح خودش همراه باشی، او افق برتر رو در تو می‌بینه و برای رسیدن بهش تلاش میکنه ولی اگر همیشه دور و متعالی باشی کسی حتی هوس نمی کنه باهات همراه بشه.


در کامنت دوم علت مخالفتم با بخش نهایی صحبت شما رو گفتم. اگر این باعث انحراف بحث شده من عذر خواهم ولی پاراگراف آخر شما جوری چیده شده انگار که حضرت روش درستی رو نرفته بودند:

"خب اگر با حرف منطقی زدن و حرف حق رو مبرهن گفتن اصلاح شدنی بود که حضرت امیر علیه سلام حکومتشون به اون سرانجام نمی رسید"

منظورم از اون جمله که بهش اشاره کردید این بود که به صرف حرف حق گفتن (که البته گفتش ضروری هست در جای خود) مردم به هدایت نمی رسن... چون حضرت امیر ، امیر بیان بودن... چیزی که موجب شهادت حضرت شد بیان حقایق توسط ایشون نبود بلکه جایی رو نشونه رفته بودن تا عقول رو آزاد کنن منتها جامعه نتونست تحمل کنه...


در این نظرتون پاراگراف اول نظرتون کاملا درسته من میخوام یه اصل ازش استخراج کنم که برامون کاربردی باشه...
اگر اون اصل استخراج بشه نگاه آدم به وقایع پخته تر میشه...
سوال دقیق تر اینه که همراهی میکنن تا با زبان خودش بهش بفهمونن؟
در این همراهی کردنه یک هدفی نهفته هست... دارن چیزی رو در ریل درست خودش می اندازن...
اون چیز صرفا منطق نیست...

یک مرد!
من خیلی ارتباط  صدر و ذیل مطلبتون رو نفهمیدم!

یهو از آزاد کردن عقل دفن شده یه عالم به اشتباهش رسیدین به لزوم و نحوه مدیریت ولی الله!!؟!؟

 نمیدونم با چه مکانیزیمی قراره ولی خدا این عقول مدفون رو محشور کنه!!؟؟

در ثانی خب چه الزامی وجود داره حاکم چرا باید ضرورتا ولی خدا باشه!؟!؟چون هر سازمان و نظام غیر الهی هم میتونه عقول دفن شده رو آزاد کنه و خیلی ها هم مدعیش هستن که کردن و بر طبق مشاهدات و سوابق امر اساسا موقعیتی برای این آزادسازی در طول تاریخ کمتر دیده شده و همونی هم که بوده نتیجه ای نداشته (اشاره به مثال خودتون دارم)

نکته اینجاست که خیلی وقت ها ما کاسه داغ تر از آش ممکنه بشیم و موارد غیر مرتبط رو به هم بخوایم ربط بدیم و نتایجی رو اجتهاد و استخراج کنیم که به واقعیت نرسیده و عملا فقط در حد یه تئوری میتونه بهش نگاه کنیم.

عقل یعنی چی؟

نظام غیر الهی چطور میتونه عقلی که الهی هست رو آزاد کنه؟
برای آزادی این عقل پیش شرط هایی لازمه که اون پیش شرطها رو نظام غیر الهی و غیر ولایی نداره

سوته دلان
 سلام

به نظرم تا انسان دچار دس نفس هست، عقل نمی‌تونه به اون کمال برسه و یا دست کم کمالات خودش را بروز بده!

سلام علیکم

خب ماها یه نگاه در خودمون بندازیم میبینیم اغلب این غفلت رو داریم... خوب هم میدونیم این غفلت نباید باشه... اما غالبا از خودمون دورش نمی کنیم...
گویا دانایی مفهومی خیلی نقش پر رنگی در این حرکت به سمت رفع غفلت ها نداره... هر چند نقش کمی هم نداره اما چیزهای دیگری هستن که مانع میشن انسان به سمت رفع این غفلت ها بشه

معمار ..
مکانیزمش حبه،انسان شبیه چیزی یا کسی میشه که دوستش داره ،حب به ولی (به ترتیب خدا و رسول و امام و ولی فقیه) اول به تزکیه و بعد به عقلانیت منتج میشه

بله خیلی به حب مرتبطه

اما برای عموم مردم حتی نیاز نیست اول حب به ولی اتفاق بیفته بعد تزکیه شکل بگیره...
فقط به ولی فرصت و قدرت بدن...همین...
بعد عرض خواهم کرد که اگر ولی این دو مولفه رو داشته باشه چگونه ورق رو برمیگردونه...

سوته دلان
من به شدت به این معتقدم که تلنبار شدن دانش تئوری، توهم کمال را بوجود میاره...

همینطوره

پیـــچـ ـک
سلام
یه چیزی که جالبه و شایدم به پستتون بی ربط باشه اینه که توی این پروسه آزاد کردن عقول بشر، خود ولی الله هم رشد میکنه. یعنی خودش هم مراتبی از عقل و کمال رو طی میکنه که حتی بیشتر از مردم عادی هم هست. 



چه قدر کامنتای این پست کلا بهتر از پست قبل بود.

توی کامنتا اشاره کردن به حب. به نظرم بهتر میشه بگیم مقدم داشتن ولی به خود. این درجه از حب میتونه باعث تزکیه و در نتیجه عقلانیت بشه. هر درجه ای از حب کارامدی لازم رو نداره. نظر شخصیمه.

سلام علیکم

بله حتما همینطوره...
برای مردم کف اجتماع ضرورتی نداره ولی رو به خودشون مقدم بدارن... البته که مقدم داشتن ولی به خود موجب تزکیه میشه... اما برای عموم مردم "ناس" این مسئله خیلی عملیاتی نمیشه... چون حب که فرمایشی نمیشه... باید یه قابلیت هایی بوجود بیاد تا حب اولیای الهی در دلها قرار بگیره...
باید به ولیِ حاکم فرصت و قدرت داد... بعد به مرور اون حب شکل میگیره و تقویت میشه...
بحثم بر سر اینه که ولیِ حاکم در این فرصت و قدرتی که از سوی اقبال مردمی بهش داده میشه چکار میکنه؟

سربازِ روزِ نهم
اینکه برترین انسان نتونست کاری رو به اون نتیجه ای که فکر می کنیم برسونه، دلیل نمیشه فرد دیگه ای نتونه، یه مسیری باید طی بشه توی این مسیر یه کودک هم گاهی هادی میشه، 
درباره کلیتش صرفا این حدیث که گفتی در غالب یه دعا اگه اشتباه نکنم خوندم، شاید فرازهای قبل و بعدش کمی اون رو روشن کنه
البته احتمال میدم طرح مسئلتون بیشتر درباره اون عقل دفن شده است نه چرایی موفق نبودن

بله... سوال چگونگی آزاد کردن عقول هست...

بله دلیل نمیشه...

کدوم دعا؟

رهرو ...
سلام علیکم

همون طور که گفتید برای هدایت افراد منطق کافی نیست.

لازمه هدایت، تغییر مبداء میل افراد هست.
تغییر تعلقات
که منشاء همه اش حب ها و بغض هاست.
باید روی حب و بغض افراد کار کرد.
ولایت و برائت هم مبتنی هست بر حب و بغض.

هل الدین الا الحب و البغض

سلام علیکم

خیلی ممنون بابت این نظر...
دقیقا خواستم به همین نکته اشاره کنم...
اگر به ولیِ حاکم فرصت و قدرت داده بشه ایشون مبدا میل رو در اکثریت عموم اجتماع تغییر میدن...
تمایلات عموم اجتماع رو به اعتدال میرسونن... وقتی تمایلات انسانها که ریشه در حب و بغض هاشون داره به اعتدال رسید وجه اونها به سمت توحید تغییر میکنه...
وقتی وجه تمایلاتشون به مبدا میل کرد اکثریت (به جز افرادی که واقعا قلب مریض دارن یا شقی هستن) امام معصوم رو طلب میکنن...
و وقتی یک طوع صادقانه برای انسانها در طلب امام شکل گرفت ظهور اتفاق می افته...

اما مطلب من میخواد به اینجا برسه که ولیِ حاکم چگونه مبدا میل رو تغییر میده و یا تمایلات افراد به اعتدال میرسونه؟

انـ ـــار
جملات آخرتون راجع به امیرالمونین و هدایت را کامل قبول دارم.
کاش کسانی که تلاش دارند به زود بقیه را هدایت کنند توجه می کردند به این نکته.

علت اینکه دوست داریم صرفا با کلام افراد رو هدایت کنیم زیر سر یک نقصان در خودمون هست

و اون کم صبر و کم بصری هست...
خدا ان شا الله ماها رو هم هدایت کنه... چون کم صبری در هدایت الان یکی از آفت های فراگیر اجتماع هست...
که هر چی بیشتر با این فرمون جلو بریم کار پیچیده تر میشه

ن. .ا
خیلی ممنونم بابت مشارکت خوبی که در این مطلب اتفاق افتاد و خیلی فرمایشات عالی از زبان مخاطبین بیان شد...
خیلی خوب بود...
حتی اگه عمر ما به مطلب بعدی هم نرسه جرقه ای که برای تفکر در این سوال زده شد میتونه برکاتی رو برای ما داشته باشه...
هر چند مطلب بعدی هم نظر بنده هست و ممکنه خطاهایی هم داشته باشه...
مباحثه هست بیشتر...

بر عکس مطلب قبل که اصلا نظرات راضی ام نکرد و بیشتر درگیر حواشی کم اهمیت بود... این مطلب سمت و سوی نظرات عالی بود و خیلی خوب و راهگشا بود

پیـــچـ ـک
فکر کنم متوجهم منظورتون چیه.
در مورد رهبری، من اعتماد و ایمان دارم حرفاشون درسته و بایددد اجرا بشه. حتی توی زندگی شخصی. اما شوهرم محبت دارن. حتی اصرار دارن این محبت توی دل بچه ها هم شکل بگیره. یه بار بهشون ایراد گرفتم که بذار ذهن بچه آزاد باشه. سمت وسو بهش نده. اون انتخاب میکنه. جوابشون خیلی جالب و البته قانع کننده بود.
گفتن: رهبری الان شبیه ترین فرد از لحاظ کردار و رفتار و نظرات و جایگاه به امام معصوم هستن. پس حقشونه که نزدیک رفتار و احساسی که به امام معصوم داریم، به ایشون هم داشته باشیم. ما امام زمان عجل الله تعالی فرجه رو دوست داریم، پس حق رهبری هم هست دوستشون داشته باشیم. ما وظیفه داریم حب حب امام عصر رو توی دل بچه هامون بکاریم، پس وظیفه داریم محبت حضرت آقا رو هم توی دل بچه هامون بکاریم.
راستش جوابشون خیلی قانعم کرد. حالا میفهمم قشر ولایی چرا این طور ابراز محبت میکنن. هرچند من هنوزم تا میام ابراز محبتی بکنم، یاد امام عصر میفتم، میگم کاش جای ایشون، حضرت بودن. یه جور حسرت و بغض قبل از احساس محبت میاد.

هرچند من هنوزم تا میام ابراز محبتی بکنم، یاد امام عصر میفتم، میگم کاش جای ایشون، حضرت بودن.


فکر نمیکنید این حسرت ناشی از پردازش ذهنیتون از امام زمانه؟
تا حالا فکر کردید که ممکنه بعد از ظهور متوجه بشید باید از این ذهنیت فاصله بگیرید؟
یه جور ساختنِ زیبایی ذهنی به جای دیدن زیبایی عینی... و بعد حسرت اون زیبایی ذهنی را خوردن...

و البته یه حالت دیگه میتونه داشته باشه:
معرفت واقعی نسبت به امام زمان و خیرات و برکاتی که با ظهور ایشون نمود پیدا میکنه...

پیـــچـ ـک
هرچی فکر میکنم میبینم نمیدونم چه کار باید بکنه، فقط میدونم حتما بلده چه کار کنه!
واقعا نمیدونم.

برای این اصرار دارم بگم که خدا داره همون کار رو با ماها میکنه...

سیر تعالی همه مون از این گذرگاه رد میشه

سربازِ روزِ نهم
سلام یادم نمیاد

خب گفته بودی :

درباره کلیتش صرفا این حدیث که گفتی

کدوم حدیث؟

پیـــچـ ـک
پردازش ذهنی خاصی ندارم. فکر میکنم الان حضرت در زندانن. اگر مردم کمی خودشون رو بالاتر میکشیدن الان ایشون در جایگاه ظاهر بودن و موقعیتی که حقشون هست رو به دست میاوردن. مضاف بر این که وضعیت افرادی مثل حضرت آقا هم در اون شرایط بهتر میشد. 
معلوم نیست اگر حضرت بیان برای من بهتر بشه. شاید الان روز خوشمه. ولی مگه من معیارم؟!

بله... از این زاویه نگاه نکرده بودم

یکی از زرمندگاه دفاع مقدس در نقل خاطره ای از دو شهید که همشهری هم بود و دوست هم بودن اینطور میگفتن که اون دو شهید حالاتشون خیلی با هم متضاد بود
یکی دائم اشک داشت و میگفت ما دستمون خالیه و چیزی نداریم ببریم برای خدا... با شرمندگی مون چکار کنیم...
اون یکی دائم لبخند به لب داشت و اهل شوخی بود و میگفت دستمون که خالی هست اما خدا غیر ما کی رو داره؟... ما رو نبخشه کی رو می خواد ببخشه؟

میفرمودن تشخص افراد متفاوته... و این موجب تفاوت زاویه نگاهشون میشه... هر دو درست میگفتن...

در قضیه امام زمان و رهبری شما یاد زندانی بودن امام می افتید و من یاد این که امام با اتصال و مودت و محبت ما به نایبش واقعا شاد میشن و مبتهج...

سربازِ روزِ نهم
...در باب عقل حدیث از معصوم داریم که پیامبران برای آزاد کردن دفائن عقول اومدن... پیامبران چگونه عقل های دفن...

آهاااان

بله

سربازِ روزِ نهم
من اول کامنت ها رو خوندم ببینم سالی که معمولا توی بحثات مطرح میشه به جواب رسیده یا نه
مجبور شدم خود مطلب رو هم بخونم
حال که پست بعدی در جریان خواهد بود یه نظر بذارم ببینم چی به چی
توی نظرات گفتن
قد افلح من زکیها؛ و قد خاب من دسیها
اما نگفتن کذبت ثمود بظغوها
سعادت مندان برای رسیدن به یه چیزی خودشون رو پیراستن،  در حال که گروه دیگری اون رو ینهان  کردن
تکذیب کردند حتی، به واسطه اینکه خود رو کسی پنداشتند
طغیان کردند

اگه طغیان رو نگه داریم و معکوسش کنیم بازم نمی گه اون دفینه چیه اما راه رسیدن بهش رو میگه
به نظر میرسه این دفینه تک نباشه و برای افراد مختلف تجلی متفاوتی داشته باشه،
اگه این طور باشه باید هر کس به سهم خودش از اون برسه و رسالتش به قول شما با توجه به استخراجش پیش میره

انصاف سنگین تر از فهم من نطر دادی

دیشب تا حالا دوبار خوندمش اما هنوز خوب نفهمیدمش...
ولی بنطرم میاد نکات خوبی گفتی...
قرار شد مراعات دوزادی ما رو بکنی والا خبری از چای نیستاااا

سربازِ روزِ نهم
خدا از سر تقصیراتت بگذره :)
رهرو ...
دیدم این صحبت آیت الله حائری شیرازی با مطلب شما مرتبطه گفتم اینجا بگذارم

البته ایشون در سطح فردی گفتند.

« آدم «نفسانی» وقتی می‎خواهد کسی را تحت فرمان در بیاورد، اول شخصیت او را خرد می‎کند و بعد، نصیحت می‎کند اما یک آدم «روحانی» اول احترام می‎گذارد و محبت می‎ورزد و بعد حرف می‎زند.  چیزی را که می‎خواهیم شکل بدهیم اول باید نرمَش کنیم تا بتوانیم در قالب بگنجانیم.  نفس، وقتی که می‎خواهد نصیحت کند، انسان زیر دست خود را در کوره تحقیر و اهانت نرم می‎کند، بعد او را در قالب نصیحت می‎ریزد تا او را در آن، جا بدهد.  اما عقل وقتی می‎خواهد نصیحت کند، در گرمای محبت و احترام، طرف را نرم می‎کند و بعد به او خط می‎دهد و نصیحت می‎کند.»

نکات خوبی داشت...

کلیتش در مدیریت اجتماعی توسط حاکم صالح صدق میکنه اما در روش بنظرم تفاوت هایی دارن...
 بحثهای علمی ای رو بنظرم باید بیان کنم
مثلا ماهیت "برهان " که از اسما الله هست چیست؟ و بیان این حقیقت که اگر حقیقتی برای انسان مبرهن بشه یقینا به اون سمت میل میکنه... و این با بحث صرفا منطقی متفاوت هست... اصلا بحثی در کار نیست...
این برهان رو حاکم صالح چگونه برای ناس اقامه میکنن... چگونه مبدا میل افراد تغییر میکنه؟
چون برهان های کلامی و منطقی در نهایت فکر شخص رو مغلوب میکنه و چه بسا اون شخص با وجود مغلوب شدن فکری در مقام قلبش مصمم تر بشه به مسیر اشتباهش...
چه برهانی هست که میل افراد رو تغییر میده یا به تعادل میرسونه؟
حاکم صالح جامعه رو به این سمت میبرن...  اما چگونه؟ باید بحث بشه...
چند مطلب باید باز بشه... که هنوز فرصت نکردم منظمشون کنم


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان