ظهور و اختیار 1

یه زمانی یه متنی از ملاصدرا در یه کتابی میخوندم که اون کتاب تعلیقه ای بر اسفار بود به گمانم (البته من هنوز اسفار نخوندم... فقط یه نگاه اجمالی به اون کتاب انداختم)

ملاصدرا از یکی از دوستانش میگه که در زمان جوانی هاش درک بسیار خوبی از مسائل معرفتی و حکمی داشت... اما بعد از گذر ایام و بالاتر رفتن سن دیگه از اون درک لطیف خبری نبود...

و ملاصدرا اینطور نتیجه میگیره که زن و بچه و اشتغالات دنیا که به سراغ اون شخص میاد موجب ایجاد تعلقاتی در اون شخص میشه که اون لطافت در درک رو از دست میده...

(نه اینکه زن و بچه و اشتغالات موجب از بین رفتن درک بشن هاااا.... دقت کنید... تعلقات عامل زوال لطافته...)



واقعیت اینه که گاهی در مراودات روزانه ام با افرادی برخورد میکنم که اطلاعات خوبی دارن... هوش خوبی هم دارن اما انصافا درکشون پایینه... اگر هم چیزی رو میخوای بهشون بگی واقعا باید قطره چکانی بگی... این افراد گاهی بیان خیلی خوبی هم دارن... خیلی هم خوب حرف میزنن اما خب... درکشون میلنگه...
از اون طرف گاهی میبینم کسانی از من کوچکتر هستن... اطلاعاتشون هم ممکنه به اندازه من نباشه... اما در یه شرایط یه تصمیماتی میگیرن که من در دلم بهشون غبطه میخورم... یا توی یه گفتگو از موضوع مورد بحث برداشتی میکنن که من واقعا مبتهج میشم...


واقعا معیار این خوش درکی ها چیه؟
چه عاملی موجب این درک های لطیف میشه؟...


 انسانهای لطیف تر فقط زودتر از بقیه متوجه تنهایی شون میشن... و درک میکنن مطلقا تنهاتر از بقیه نیستن... برای همین این تنهایی رو بد نمیدونن که بخوان یه حالت افسردگی و سرخوردگی بگیرن...
اما انسانهای صرفا باهوش وقتی متوجه تنهایی شون میشن ممکنه از تعادل خارج بشن...
کلا هوش خوب داشتن توی جامعه امروزی خیلی مزیت محسوب میشه... اما انسانهای الهی این مسئله اصلا براشون معیار نیست... فکر میکنم قبلا در موردش بحث کردیم... دیگه مطرحش نمی کنم...


ولی نفهمیدن ها و درک نکردنهای ما انسانها خیلی نشانه هست...
امام زمان (عج) قرار هست با ظهورشون، تمام حقیقت دین رو ظهور بدن...
آیا اگر بستر ظهور حقیقت دین آماده نباشه دین متجلی میشه؟ اون بستر کجاست؟... غیر از درک؟
بستر ظهور حقیقت دین درک ما انسانهاست... و همه گرفتاری ما اینه که امام ما بیش از خودمون به اختیار و اراده ما احترام میذارن... ماها گاهی بدمون نمیاد به زور خوبمون کنن... اما این میل یک میل وهمی هست... 
اختیار چیه؟
اختیار یعنی برگزیدن خیر...
یکی از صفات آقا "خیر الله" هست... آقا خیر الله هستن...
اختیار در معنای متعالی اش ، حقیقتی هست که باید بهش رسید... ماها هنوز در مقام انتخابیم... راه داریم تا مختار شدن... مختار واقعی با تمام جانش خیر رو طلب میکنه... خیر الله رو طلب میکنه...

برای مختار شدن اول باید به درون خومون راه پیدا کنیم...
چقدر مطلوم هستن اون عالِمی که محوری ترین کتاب معرفتی شون "معرفت نفس" هست و دیگران گمان میکنند ایشان در انزوا رفتن و میگن خودتون رو بسازید و این خود سازی رو جدای از جامعه سازی میدونن...
ن. .ا
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان