عدل خدا

اساسا برای درک عدل حق متعال باید دو مسئله رو برای خودمون حل کنیم

1_ یکی پیوستگی نظام خلقت و مستقل نبودن انسانها از هم و از حق متعال هست... 

این تصور غلطی هست که بگیم من کاری با بقیه مردم ندارم... و مستقلا دوست دارم فلان چیز رو... مثلا انگشت شست اگر بگه من دوست داشتم جام با انگشت وسطی عوض میشد... اینجا باید بهش گفت توی شست اصلا ماهیت مستقلی در این دست نداری... تا وقتی اینجا هستی و به این شکل هستی شست محسوب میشی... اگر از این جایگاه بیرون بیای شالکه ی دست بهم میخوره... یعنی شاکله ی خودت هم بهم میخوره... تو باید در این جایگاه، احسن باشی

ما انسانها باید به درک مستقل نبودن خودمون از نظام هستی برسیم... اگر به این درک برسیم بسیاری از مقایسات برامون بی معنی میشه... اونوقت سعی میکنیم مثلا در جایگاه شست بهترین عملکرد رو داشته باشیم... 

2_ دیگری اقتضاء عدل خدا اینه که به طلب حقیقی انسانها پاسخ بده... 

طلب حقیقی انسانها در طلب های وهمی و خیالی انسانها محدود نمیشه...

چون انسان در وهم و خیالش محدود نمیشه... اما وقتی رشد نکنیم بخش خودآگاهمون (علم مرکب = میدانیم که میدانیم _ میدانیم که نمیدانیم) فقط در محدوده وهم و خیال محبوس میشه... لذا وقتی به ابتلائی دچار شدیم هی دعا میکنیم و تلاش هم میکنیم اما میبینیم به حساب وهم و خیال ما گشایشی نیست... بعد برامون سوال پیش میاد که اگر خدا عادل هست چرا من باید همچین ابتلائی داشته باشم و فلانی نه؟...

مشکل این شخص اینه که خودش رو فقط در ادراکات وهم و خیال شناخته و حتی در محدوده زمانی هفتاد هشتاد ساله دنیا... چون درک جامعی از خودش و حقیقت خودش و ابدیت خودش نداره حکمت بسیاری از وقایع رو نمی تونه درک کنه... راهش این نیست که اونچه که در مقام وهم میخواد بهش بدن بلکه راهش اینه که رشد عقلی کنه تا از حکمت وقایع مطلع بشه... چون منِ ن. .ا فقط همین وهم و خیالم نیستم... خدا باید حق عقل و روح و سِرِّ منو هم ادا کنه...

فرض کنید کسی که بیماری قند گرفته و بیماریش رشد کرده... بگه من نمیخوام پام قطع بشه... اما دکترها و اقوامش حتما پاش رو قطع میکنن... در واقع این شخص در حساب وهم و خیالش نمی خواد پاش قطع بشه اما در یک محاسبات دقیقتر طلب وهم و خیالش اجابت نمیشه و طلب عقلش اجابت میشه... یعنی همین شخص در مقامی بالاتر خواهان قطع شدن پا هست...

حتی مرگ اشخاص و حتی نوع مرگ اشخاص هم بر اساس طلب حقیقی اشخاص هست... حتی جهنم و درکات جهنم هم طلب حقیقی اشخاص هست... خدا طلب اشخاص رو بهشون میده... حالا ممکنه سوال پیش بیاد چرا طلب شخصی جهنم هست؟... مثلا شمر... این بحثی مجزا میطلبه... اما همون شمر حرام زاده هم به اندازه کافی در دنیا بر اون حجت تموم شده بود و در حیطه اختیار خودش میتونست جهنمی نشه و به سمت بهشت بره اما خودش نخواست..... و با علم به اینکه با اعمالش جهنمی میشه اون اعمال رو مرتکب شد...

خدا هم عدل محضه... چون جهنم رو طلب کرد خدا هم نه تنها اون رو به جهنم می اندازه بلکه وجود خود شمر جهنم میشه... شمر در جهنمِ ماهیت خودش میسوزه...



عذر میخوام من سوادم در این زمینه کافی نیست... همین اندازه میفهمیدم...
این مطلب بر اساس درخواست نوشته شد... ممکنه به بعضی سوالات پاسخ ندم
ن. .ا
ناشناس
خب پس با توجه به توضیحات شما، عدل به بیان سا ه یعنی خدا هرچیزی رو سر جای خودش قرار داده، و هرکسی رو البته، بله؟

بله... درسته

این تعریف فکر مینم از حضرت امیر باشه... تعریف جامعی هست...

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان