کدوم رو انتخاب میکردید؟

فرض کنید در کره مریخی همه انسانها کور متولد میشن...و اکثرا کور باقی میمونن

اساتیدی هم هستن که مشغول آموزش هایی هستن که این اشخاص به واسطه کوری از زندگی محروم نشن و بتونن نقش خودشون رو در جامعه ایفا کنن...


از بین این کورها اونهایی که متوجه کوری شون میشن (چون جایی که همه کور باشن تشخیص حقیقتی به نام کوری سخته انصافا...) میرن در پی اساتید تا بتونن در کره مریخ نقش آفرین باشن...


اکثر اساتید در این کره مریخ بیش از نود و پنج در صد اهتمامشون بر روی آموزش نشانه ها هست... مثلا مباحث حجم شناسی... مباحث بافت شناسی.... مباحث صدا شناسی... مباحث سطح شناسی... مباحث هواشناسی از راه صدا و لمس... مباحث شامه شناسی...

یعنی خلا بینایی رو با انواع آموزش ها سعی میکنن مرتفع کنن... یعنی به جای اینکه بینایی به شما بدن نشانه ها رو به شما آموزش میدن... که مثلا اگر فلان بو رو استشمام کردی بدون میوه ای تلخ هست...


در این کره مریخ تک و توک از اساتیدی هستن که نمیان اون مباحث رو خیلی آموزش بدن... البته که گاهی گریزی به اون مباحث هم میزنن... اما در حد 20 درصد... برای اینکه تا بینایی تون رو بدست بیارید خودتون رو رفع رجوع کنید

عمده آموزش هاشون روی اینه که چشم طرف رو بینا کنن... یعنی علاوه بر تسلط به اون مباحث چشم پزشک هم هستن... مثلا میگن حتما فلان غذا رو بخور فلان غذا رو هم اصلا نخور... هفته ای یه بار هم باید فلان طور چشمت رو شستشو بدی... در مقابل نور هم سعی کن قرار نگیری... از سرمای زیاد هم تا دو سال باید پرهیز کنی تا اون برنامه اثرش رو بذاره...

این اساتید معتقدن اگر این اشخاص درست خودشون رو تحویل اساتید بدن در طول ده سال کاملا بینا میشن و دیگه تمام اون مباحث رو با چشم خودشون متوجه میشن... لذا عمده تلاششون رو بر بینا کردن اشخاص میذارن... نه اون آموزش های متکثر...



خب میخوام بدونم شما اگر توی کره مریخ بودید نزد کدوم اساتید میرفتید؟
با فرض اینکه نمیشد نزد هر دو تا شون برید...
یا میتونید ضعف و قوت روش هر کدوم از دو دسته اساتید رو تحلیل کنید...
ن. .ا
آشنای بی نشان
اونایی که چشم رو بینا میکنن رو انتخاب میکردم چون دارن اصل کاری رو بهت برمیگردونن که همون بینایی باشه

باهات موافقم...

اما این اساتید نوعا مظلوم و مهجور میشن در اجتماع...
چون سر و صدای اون اساتید رو ندارن... اما بازدهی شون واقعا بالاست...

هو مورو
سوال سختیه واقعا.
هرچی فکر میکنم نمیتونم یکیو به اون یکی ترجیح بدم.

بله

سختیش رو میفهمم

آشنای بی نشان
دلیلت برای مهجور بودن چیه؟
فکر می‌کنم همه دومی رو انتخاب کنن

نظرات رو بخون... متوجه میشی چرا به این سادگی ها هم نمیشه دومی رو انتخاب کرد...

دلیلم اینه که کسی که میخواد بینا بشه باید برای خودش محدودیت هایی ایجاد کنه (مثلا توی یه ساعاتی جلوی نور خورشید نباشه، گرمای شدید و سرمای شدید رو مراعات کنه و ...) اینها از منظر بقیه کورها یعنی انزوا...
بعد میگن اینها منزوی هستن... با منزوی شدن که نمیشه توی اجتماع اثر گذار بود؟ در حالی که اونها منزوی نیستن واقعا...

باید کور باشی تا بدونی انتخابش سخته واقعا

سربازِ روزِ نهم
به نظر میاد گروه اول دنبال راهی برای لذت از زندگی
و دوم به امید امیدی برای رسیدن به لذت از زندگی باشن

شاید پیش دومی می رفتم و خودم شرایط گروه اول رو تجربه می کردم؛ چون تجربه گروه دوم دست من نیست و در توانم. اما گروه دوم می تونه باشه

نظرت رو متوجه نشدم...

بیشتر توضیح بوه لطفا

لوسی می
سلام. خب معلومه که آدم میره سراغ چشم پزشک اما خیلی مهمه که بشه بهشون اعتماد کرد! غالبا ملت به نتیجه ی درمان اونها اعتماد ندارن و اونها هم نه تبلیغ درست حسابی ای دارن(یعنی خیلی ها اصلا مطلع نمیشن که درمان بینایی هم وجود داره) و نه نتایج درمانهاشون رو کسی متوجه میشه. خب در این صورت به جهالت مردم هم نمیشه خرده گرفت.
البته من نتونستم این مثال رو با جامعه و رهبران اجتماع دقیق تطبیق بدم  ! مطمئن نیستم برداشتم درست باشه.


+کامنتی که برام گذاشتین ادامه داره؟

سلام

نه... ادمه نداره...

بله کاملا  تردیدی که پیش میاد طبیعیه...
حالا از اون طرف هم میشه گفت:
یعنی اونا واقعا چشم پزشکن اما تبلیغات سوء علیه شون زیاده... البته که یه سری ها واقعا پزشک نیستن و موجب میشن اعتماد کم بشه...
و خب برای کورها تشخیص، سخت میشه...
اما نتایج درمانهاشون اغلب مشخصه منتها کورها پیش خودشون میگن از کجا معلوم من اصلا علت کوری ام با اون که خوب شده یکی باشه؟... شاید من هیچ وقت بینا نشم

دایی حیدر
یقینا گروه دوم، به شرط آنکه اثبات شده باشند! 
یعنی اساتید گروه اول خب به راحتی راستی و درستی خودشون رو اثبات میکنن، مثلا این بو رو شنیدی مزه اش تلخه، میری تست میکنی و مزه ی تلخ رو درک میکنی...اما اساتید گروه دوم وعده ده ساله میدن که معلومم نیست راست باشه.. اعتماد بهشون سخت تره. 

فرمایشت منطقیه...

اما ریسک پذیرش گروه اول هم کم از دومی نیست...
چون این روش اساسا هیچوقت به بینایی منجر نمیشه...
و همواره در معرض خطا هستی... و ممکنه بعضی از خطاهات جبران ناپذیر باشه...

اما با جمله اولت خیلی موافقم...

مرتضا دِ
بقول هاژ محمود موزها کجاست؟

زیر دیپلم صحبت کن عامو...

نگرفتم

مرتضا دِ
یکی از حضار هست که زیر هر فیشی این جمله ی فوق رو میگه :)

http://fiish.blog.ir/post/705#comment-UqZJb2QMopM

یعنی داری با خوردن موز داری فکر میکنی به مطلب؟

مرتضا دِ
نه فقط موز :)

شما موزتِ بخور

آشنای بی نشان
من بر حسب اعتماد و اینکه حتما گروه دوم بینا میکنن این رو گفتم
اگه تردید در کارشون وجود داشته باشه گروه اول مورد اعتماد تره

تردید که در گروه اول هم به نظرم وجود داره...

همیشه در معرض خطا هستی با اون روش...

مرتضا دِ
خخخخ :) پررو

با لهجه نقی بخونم؟

بهبود رو بیشتر   دوست دارم

پیـــچـ ـک
سلام
ده سااال! خیلی زیاده. عمریه برای خودش.
فکر کنم دسته اول کاربردی تره. 

راستش اول باید ببینم دیدن برام واقعا کارایی داره یا نه.... شاید اگه کارایی داشته باشه ده دال هم تحمل کنم اما اگر کارایی واقعی نداشته باشه همون گروه اول.

اینکه با آموزش های دسته اول همواره ممکنه در مصادیق خطا کنید براتون دغدغه نیست؟

اونها بهتون میگن گردو گرده...
اما هر گردی که گردو نیست...
آیا میتونن تمام گردهای نظام هستی رو به شما بشناسونن؟

پس خلاء آموزش اونها هم اصلا کم نیست؟

راستی سلام

مرتضا دِ
آره همون نقی 🚣

:)

آشنای بی نشان
ای بابا اذیت نکن من همون دسته اول رو انتخاب میکنم ان شاء الله که خیره:)

شانسیه مگه؟


پیـــچـ ـک
پس در هر صورت ده سال یا حتی بیشتر برای تکامل زمان لازمه. یکی برای تجربه کردن و یکی برای محرومیت و حسرت کشیدن. درسته؟

به نظرم برنتافتن اون ده سال به خاطر این آیه قرآنه:

ان انسان خلق عجولا (ممکنه اشتباه تایپی داشته باشه)

برای همین میگن سعی کنید جسم و مزاجتون رو متعادل کنید تا بتونه ماده زده نشه... حریف اقتضائات ماده بشه...
زمینه برای محیط شدن بر اون اقتضائات براش فراهم باشه...

بعدا نوشت:
الزاما تجربه ای بر اساس شانس نیست اون ده سال...
میتونید مثل یک محقق بیفتید دنبالش و یقین پیدا کنید که اون شخص پزشکه...بعد خودتون رو تحویل بدید
عالم که بی صاحاب نیست وقتی طلب شما و جهد شما و صبوری شما رو میبینه بخواد ده سال علافتون کنه... راه نشون میدن...

آشنای بی نشان
دسته دوم منظورم بود
شانسی نیست ولی بالاخره باید انتخاب کرد
خاصیت دنیا اینجوریه که اگه انتخاب نکنی اون انتخاب میکنه برات

همینطوره...

پس ترجیح میدی دسته دوم رو انتخاب کنی...
میخواستم باز ازت سوال بپرسم اما فکر کنم حالش رو نداری

آشنای بی نشان
نه بپرس حالش رو دارم که

چرا به سمت گروه اول نمیری؟

اونها هم بلاخره یه چیزایی بهت یاد میدن که به کارت میاد... البته ممکنه خهمواره خطا کنی اما کاربد هم داره دیگه

آشنای بی نشان
چون با بینایی نیازی به اون نشانه ها نیست
بینایی با ارزش تره
آدم باید همیشه بهترین ها رو برای خودش بخواد

آفرین به فطرتت

پیـــچـ ـک
خب اگه در هر صورن ده سال زمان باید بسوزه گروه دوم.
مسئله این نیست که اون گروه دوم پزشک هستن یا نه. فرض بر اینه که هستن. مسئله اینه که آیا داشتن دستی که چشمیدن یاد گرفته بهتره یا چشمی که سالمه؟ 

برای کسی که فکر میکنه ده سالش میسوزه 

ممکنه هیچوقت بینا نشه
مثل کسی که ده سال میره ورزش میکنه تا قهرمان بشه بعد میگه ده سال عمرم رو سوزوندم تا به اینجا برسم...
اگر اون رسیدنه برات ارزش بود چرا اون ده سال رو سوختن میدونی؟

دست اگه چشمیدن یاد بگیره ...
یاد میگیره؟

بلوط خانوم
سلام
بینا شدن تو مریخی که همه کورند به چه درد میخوره؟ 
اون اساتید آموزش بینایی از کجا معلوم که خودشون بینا هستن؟ بالاخره باید از راهی که یه کور بفهمه، پزشک بودن و قابل اعتماد بودن و بینا بودن خودشون رو ثابت کنن.


+ میفهمم که قصه تون تمثیلیه. اما به نظرم تمثیل خوبی نیست. تفاوت بین دو گروه، باید بیشتر و واضح تر از این باشه.
 
+ راهی که درست باشه، از قدم اول درستیش معلوم میشه. نه، از ماه اول. بالاخره ماه اول یک صد و بیستم ده ساله. به اندازه یک صد و بیستم باید فرق ایجاد کنه. 
 حداقل فرق اینه که بفهمه مزیت بینایی بر نابینایی چیه؟ و مزیت این روش بر آن روش چیه؟ و بینا شدن در دنیای کورها چه فایده ای داره؟ و چرا نمیشه از هر دو راه رفت؟ 
 اینکه بگید ده سال صبر کن تا نتیجه رو ببینی وگرنه عجولی درست نیست. 
اینکه بگید ریسک و خطای هر دو تا راه یکسانه، ولی از این راه برو نه از اون راه، بازم درست نیست. 

سلام

ممنون بابت نظرتون... 
احساسم این بود که مطلب چون وجه چالشی اش غالب بود کمی انرژی منفی داشت و واکنش شما رو در مواجهه با انسدادی که در مطلب بود ارزیابی کردم...

انسداد مطلبم بیش از حد نرمال بود بنظرم

اما خب:
بینا شدن در جایی که اغلب آدما کورن به همون دردی (همون فایده ای رو داره) میخوره که عاقل شدن در زمینی که طبق فرمایش حق متعال "اکثرهم لا یعقلون"هستن فایده داره

نکته دوم رو من موافقم اما اینطور تکمیلش میکنم که اگر اونها هم در صدد اثبات نبودن مردم در صدد فهم پزشک بودن یا بینا بودنشون باشن...

راستش من موافقم راه درست باید درستی اش معلوم باشه اما معتقدم با وجود معلوم بودن باز واقعیت اینه که اکثرا به اشتباه می افتن و این زیر سر معلوم نبودن راه حق نیست زیر سر مشغول اباطیل بودن اکثریت عموم مردم هست...
مثلا بعد از قضیه غدیر مرد به سادگی رفتن سمت اون اولی... اون هم غالب مردم... اینقدر تشخیص سخت بود؟
یا بعد از انقلاب خودمون اکثر مردم به بنی صدر رای دادن...
اینقدر تشخیص ناصالح بودن بنی صدر سخت بود...
حالا عوام زود فریب میخورن...
قضیه آقای منتظری چطور؟
اون که اغلب خواص ما به غیر از حضرت امام و چند نفر دیگه همه معتقد بودن فرد شایسته ای برای رهبری هست...
اینقدر تشخیصش سخت بود؟
در زمان کاندیداتوری خاتمی آقای ری شهری هم کاندیدا شده بودن... چرا اکثریت مردم رفتن سمت خاتمی؟
تشخیص اینکه ری شهری بهتره اینقدر سخت بود؟
در دور اول حسن روحانی هم قالیباف ازش بهتر بود هم محسن رضایی و هم آقای جلیلی... اینقدر تشخیص سخت بود؟
اون سخت بود... دور دوم هم همینقدر تشخیص سخت بود؟...

پس واوقعیت اینه که برای افراد این سختی در تشخیص وجود داره... منم باید جوری مثال میزدم که این سختی در تشخیص خودش رو نشون بده دیگه؟
پس درسته که مطلبم نقص داره اما اونقدرا هم بد نبود...
تونستم اون سختی تشخیص رو نشون بدم...

البته من نباید اینقدر از خودم دفاع کنم اما چون شما وقت گذاشتید و نوشتید گفتم در حد توانم جواب بدم شاید مفید باشه...

پیـــچـ ـک
میسوزه نور میده دیگه...
 هرچه قدرم خوب ادا در بیاره بازم داره ادا در میاره، یه روزی ممکنه نتونه ادا در بیاره دیکه...

با سوختن به این معنا موافقم... اما با تباه شدن موافق نیستم

بله ادا در آوردن ماندگار نیست...
اون سِر بلاخره میزنه بیرون...
خب ادا در نیاریم...

سربازِ روزِ نهم
من به اندازه توانم توضیح میدم بیشترشو ازم نخواه 

خب بده دیگه

لوسی می
من فکر میکنم تقصیر چشم پزشکها هم هست که در مقابل تبلیغات سوء ساکت شدن یا اونقدر خوب عمل نکردن که اعتماد ایجاد کنن.
یعنی بیشتر خودشون مقصرند تا سایرین و دشمنان و جهل مردم. مگر اینکه زندانی شده باشن تا عذرشون رو بپذیرم!

در اینکه اونها هم ممکنه کاستی داشته باشن و خطا کنن که شکی نیست

اما معصوم هم بسیار داشتیم که علاوه بر تمام تلاشی که میکردن نسبت های ناروا بهشون داده میشد...
میدونید... بدنام شدن یا مورد سوء ظن قرار گرفتن در زمانی که حق طرف نیست همیشه دو سویه هست
یعنی ممکنه اون انسان الهی واقعا رفتار خطایی نداشته باشه اما مردم اطرافش خیلی ساده و سطحی هستن...
گاهی یک عارف تصمیم میگیره خودش تباه بشه و مورد هجمه واقع بشه تا یه سری چارچوب های غلط ذهن عوام شکسته بشه تا زمینه آماده بشه تا انسانهای الهی بعدی بتونن راحت تر حق رو تبلیغ و تبیین کنن...

سربازِ روزِ نهم

جوری زندگی کن که انگار این اخر روز زندگیته

و همچنین جوری زندگی کن که انگار تا ابد خواهی زیست

و این با انحصار در هیچ کدوم از این دو روش بالا نمی گنجه منتهی روش اول که مبناش کسب تجربه است رو فرد می تونه طی کنه ولی روش دوم رو ناگزیر به مراجعه است اما این مراجعه نباید زندگی حال فرد رو کمرنگ کنه

به نکته خوبی اشاره کردی

در روش دوم میخواستم بنویسم که شما در طی این ده سال به مرور به بینایی میرسی نه اینکه بعد از ده سال دفعتا بینا بشی...
البته دیدن این بینایی تدریجی هم هشیاری میخواد... چونتدریجه ممکنه ازش غفلت بشه...
بنده معتقدم این فرمایش حضرت امیر با هیچکدوم از دو روش منافات نداره

ناشناس
به نظر من چشم پزشک خودش تشخیص میده چشم کی قابل معالجه ست خودش انتخابش میکنه و معالجه رو شروع میکنه،در واقع جذبه از چشم پزشک شروع میشه...بقیه هم که خب یا خودی نشون میدن و میرن راه اول یا کوری رو چیز بدی نمیدونن و...

خیلی نظر خوب و پخته ای بود...

ممنونم...

تمام ناشناس های مطالب من یه نفر هست؟
شما همونی هستید که توی مطلب قبل نظر گذاشتید؟

برگ سبز
سلام 
۱. وقتی همه بلا استثنا کور هستند از کجا می فهمن کوری نقصه که برن دنبال اساتید؟ 
۲. اساتید گروه اول کاملا کاربردی اند اونا دارن کورها را برای زندگیشون آماده می کنند و نیازی هم نیست طرف بدونه کوره! طرف آموزشها رو یاد می گیره چون برای زندگیش لازمه 
۳. اساتید گروه دوم اول باید جا بندازن که تو ناقصی! بعد طرف بعد از باور کردن ناقص بودنش بیاد اصل دوم را هم باور کنه که  بیا این کارها رو بکن تا بینا و کامل بشی بیشتر مثل یه ادعا می مونه یه جور دکون دستگاه راه انداختن (ببخشید من دارم خودمو جای اون کورها میذارم و میگم) چون همه کورند بعد دارند همونجوری هم زندگی می کنند مثل ما که همه دو پا داریم و داریم با همون دو پا زندگی می کنیم نه بال یا چهار تا پا. 
منظورم اینه شدیدا به حرف گروه دوم اعتماد کردن ریسک و قماره 
چون به حرف اونها گوش بدی و راه اونها رو بری و بعد عمرت رو بذاری و از خیلی چیزها پرهیز کنی و 
اگه آخرش هیچی نبود چی؟ اگه واقعا سراب و دکون دستگاه بود چی؟ 

سلام

1_بلا استثناء کور نیستن... اکثرا کورن... اگه گفتم همه... اشتباه گفتم
بله درک اینکه کوری یه نقصه همون قدر سخته که در جامعه زمینی ها درک اینکه اکثرهم لایعقلون یه نقصه سخته...
من ممکنه جزو این اکثریت لایعقلون باشم اما باز خودم رو ناقص ندونم... یا حتی ممکنه اصلا خودم رو جزو لایعقلون ندونم...
قبول دارم سخته... منم خواستم سختیش رو نشون بدم...
2_موافقم... اما معتقدم گروه اول هرگز بی نیازت نمیکنن... هرگز معیار نمیشی... هرگز چشمه نمیشی... همواره منبعی هستیم که باید پرمون کنن... توی بزنگاهها خیلی عقبمون میندازه

3_ در مورد این معتقدم دکون باز میشه توسط سودجویانی... همونطور که در گروه اول هم میتونن دکون باز کنن...
راهش اینه که تحقیقات واقعا جدی و واقعی بکنیم... از اول پامون رو محکم بذاریم...

ممنونم که نظرتون رو گفتید...
و اینکه توی این وب نظر گذاشتید... 
موید باشید

برگ سبز
فکر کنم باید دوباره به سوالتون با گزینه اکثرا فکر کنم. 
می دونم مثل بقیه نیستم و نمتونم حرفهای علمی و فلسفی و حکیمانه بگم! صرفا نظر عقل نصفه نیمه ام بود 

نه خیلی خوب بود...

خیلی از مخاطبین نظر شما رو دارن

برگ سبز
دقیقا قضیه کیمیاگریه جناب. 
کیمیاگرها هم یه عمر رفتن دنبال ساختن طلا.
من میدونم دنیا بدون خدا نیست چون برهانهاشو قبول دارم 
اما 
این احکامی که بهمون میگن رعایت کن احکامشو میگم اونا رو نمیدونم کجای دلم بذارم :/ و نمتونمم بگم حالا که قبول کردی اینا رو اون گفته 
چون اون نگفته یه سری انسان گفتن که باز اون سری انسان میگن که پیامبر اینا رو گفته...

ببینید بزرگوار

مشکل شما به سختی یا آسونی احکام نیست...
ببینید شما وقتی با نوک انگشتتون یه بافت رو لمس میکنید دقیقا میتونید جنسش رو... سردی و گرمی اش رو... سختی و نرمی اش رو ادراک کنید...
اما وقتی یه دستکش پشمی به دستتون بکنید و همون بافت رو لمس بکنید واقعا نمی تونید اون کیفیات رو ادراک کنید... بعد چون خودتون ادراک مستقیم ندارید معیارتون میشه تشخیص دیگران... 
وقتی دیگران براتون خیلی مهم بشن... این دلزدگی از اصل براتون پیش میاد...
میگید این چه شی ای هست که اصلا آدم نمی تونه بفهمه چی هست؟

این زیر سر اینه که از خودمون فاصله گرفتیم... نگاه خودمون رو از دست دادیم...
باید اون دستکش پشمی رو از دست بیرون بیاریم تا لطافت به ادراکات ما برگرده

برگ سبز
اون دستکش پشمی از کجا اومده مگه؟ 

اون دستکشه همون فاصله گرفتن از خودمون هست...

همون غرق شدن در نگاه دیگران... همون دیدن خود از منظر دیگران... دیدن همه چیز از نگاه عرفه...
این اتفاق بدجور شخصیت انسان رو دچار تزلزل میکنه...
لطافت روح رو از بین میبره... روح که زمخت بشه مثل پوستی میمونه که دستکش پشمی کشیدن روش... ادراکاتش به شدت تنزل پیدا میکنه

برگ سبز
ببینید پیچیده اش کردید فکر کنم (من سریع گیج میشم راستش)
من از احکام گفتم شما از چی میگید؟ دور شدن از خود؟ دیدن خود از منظر دیگران؟ نمیفهمم ارتباطشو 
قصد جدل ندارمااااا اشتباه نشه 

شما میگید احکام سخته...

من میگم سخت نیست... اتفاقا بر عکسه... احکام موجب راحتی انسانه...
چیزی که سختش میکنه نگاه ما هست...
اگر نگاه خودتون رو پیدا کنید اثر احکام رو روی خودتون میبینید... مثلا نور وضو رو حس میکنید... وقتی نورش رو حس کردید از قید اینکه آب وضو رفت لای انگشتام یا نه... آب وضو به پوست سر رسید یا نه خلاص میشید...
وقتی اثر وضو رو نتونید لمس کنید ناخودآگاه توجه تون میره روی ظاهر وضو... این توجه به پوسته و ظاهر همیشه سختی در پی داره...
اگر به خودتون برگردید نور وضو رو لمس میکنید... لذتش رو میبرید... 

برگ سبز
همه احکام یه وضو نیستن 
گرچه رسیدن آب وضو به لین راحتی که شما میگیدم نیست فکر کنم آقا هستید. آقایون کرم و لاک و این چیز ها ندارند. راستش منم ندارم برای اینکه بتونم نماز بخونم که خوب متاسفانه نماز رو هم تقریبا ندارم قبول دارم دور شدنی که میگید رو 
ولی من باعث این دور شدن رو نگاه خودم نمیدونم 
چون این چیزا رو تو خونه مدرسه و کتابها و تو احکام بیان شده مسجد (بیست سال پیش که میرفتم) و رادیو و تی وی و حرم بهم گفتن 

وضو یه مثال بود...

ببینید اگر انسان نتونه لذتی که مطابق فطرتش هست ببره... هیچ لذت دیگه ای اغناش نمی کنه...
مثل خوردن آب شور میمونه لذت هایی که خلاف فطرته... رفع تشنگی نمیکنه...

من یکی از توصیه هام توی این فضا به افراد این بوده که خودخواه باشن...
متاسفانه اکثر ما خودخواه نیستیم و از این بابت خیلی تضعیف شدیم...

اگر از وضو و روزه و حجاب و نماز و... لذت نمیبرید... دنبال علت اصلیش بگردید...
حتما این خود واقعی تون نیست که این احکام رو انجام میده....

تمام حسرت روز قیامت افراد اینه که چرا خودخواه نبودم... یا کم خودخواهی کردم...
خود فطری منظورمه...
تمام لذتها در ارتباط با این خود فطری هست...
اینجا تنها پل ارتباطی هر شخص با خداست

برگ سبز
نمی فهمم چی میگید :/ 
نمیشه آسون حرف بزنید؟ 

آسونش این میشه:

دو صفحه از لذت هایی که میبرید بنویسید و بهش فکر کنید...
اگر لذتهاتون اندکه یعنی خودتون رو گم کردید...

کسی که نبودش بیش از همه آزارتون میده خودتون هستید... (خلاء واقعی شما، نداشتن خودتون هست)
سختیه احکام و نبود اشخاص و... تشخیص وهم شماست نه تشخیص عقل شما...

خدا تمام چیزهایی که در زندگی به ما مرتبط میشن رو برای لذت بردن ما آفرید... اگر لذت نمیبریم یه چیزی میلنگه...

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان