نسبت تو با جریان حق چیست؟

استاد هر کی که میخواد باشه... اگر معصوم به صورت مستقیم استادت شد، نوش جانت
اگر از شعیان صدیقشون (اولیای الهی) استادت شدن، خوشا به حالت
اگر یک مومنی سرد و گرم چشیده روزگار و با سواد استادت شد، خیلی هم خوب...

هر مومنی در هر رتبه وجودی که استادت شد و رهنمایت شد یک هدف مشترک دارن...
اینکه تو سبز بشی...
چون فقط وقتی میفهمی نسبت تو با حرکت حق در زمانه ات چیه که سبز شده باشی...

فرض کنید چند بذر قرار هست در زمینی رویانده بشن ، اون زمین و آب و هوا و نوری که که در خدمت اون بذر هستن در حکم استاد هستن... یه دسته از اون بذر ها بذر ریحون هستن،...
دسته ی دیگه بذر هندوانه هستن
دسته دیگه بذر درخت هلو هستن
دسته دیگه هم بذر درخت گیلاس هستن...

طبیعی هست که بذر ریحون زودتر اون بذر های دیگه سبز میشه و به کارایی میرسه...
حالا فرض کنید بذر گیللاس که در مقایسه با بذر ریحون بسیییییار دیرتر سبز میشه و به ثمر میشینه بخواد قبل از دغدغه سبز شدن دغدغه این رو داشته باشه که چرا ریحون به ثمر رسید اما من هنوز در مرتبه بذر بودن هستم....
اینجا کشاورز باید به بذر گیلاس بگه تو هم سبز میشی و به ثمر میرسی این مقایسه کردنها فقط سبز شدن تو رو به تاخیر می اندازه... مشغول مسیری که باید طی کنی بشو تا زودتر زمان مقتضی خودت رو طی کنی...
تو قرار نیست ریحون بشی... قرار هست گیلاس بشی... صبر داشته باش... اگر ریحون در عرض دو روز سبز میشه و در عرض بیست روز به ثمر میرسه تو باید حداقل دو سال صبر کنی... تا به مرور به کارایی برسی...
این عالم فقط نیاز به ریحون نداره... گیلاس و هندوانه و هلو هم میخواد...


بزرگواری سخن از یافتن نسبت خود با انقلاب اسلامی (مسیر حق) گفتن و من هم گفتم روش فکر میکنم... خب برای من موضوع تازه ای نبود اما اینکه دوباره مطرح شد به نظرم اومد حتما رزقی درش نهفته هست و باید روش فکر کنم...

واقعیت اینه که نسبت هر آدمی با مسیر حق (انقلاب) وقتی مشخص میشه که اون شخص سبز بشه... فلسفه خوندن و عرفان خوندن و علوم استراتژیک خوندن و کارهای سیاسی و فرهنگی و علمی و دانشگاهی کردن و سِمَت های حکومتی داشتن، هیچ کدوم نشانه سبز شدن کسی نیست...
همه سلوک اشخاص هست برای سبز شدن...اگر این سلوک با نیتی الهی و مستمر ممزوج بشه ان شا الله سبز میشیم و وقتی سبز بشی متوجه نسبت خودت با مسیر حق میشی... به درد جریان حق میخوری... قرار نیست تو بری تا ازت استفاده کنن، میان و ازت استفاده میکنن... چون قیمتی شدی...
ریحون وقتی سبز شد جاش سر سفره مردم هست...
گیلاس وقتی به ثمر رسید جاش توی سبد میوه مردم هست... 
بعد از اینکه سبز شدن نسبتشون با مردم مشخص میشه...

ممکنه کسی در انقلاب اسلامی ده ها سال رئیس مجلس و صدا و سیما و اینجا و اونجا باشه اما نسبتش با انقلاب نسبت درستی نباشه... بال نباشه برای جریان حق، بلکه وبال باشه...
چون سبز نشده تا به درد بخوره... بله فلسفه خونده ، تمام عرفان نظری رو هم ار بر هست ، فلسفه غرب هم خونده... جامعه غربی رو هم چنان برات تحلیل میکنه که انگشت به دهان بمونی، در مقام فهم و نظر چیزی کم نداره اما سبز نشده... لذا بذر گیلاسی که بدونه در وجودش چه خبرهاست اما بالفعلش نکرده باشه گیلاس نیست بلکه یه تکه جماد هست که بدرد تیله بازی بچه ها میخوره...

استادی در جریان انقلاب و مسیر حق نسبتش با انقلاب مشخصه که حقیقتا نسبتش با این جریان، نسبت معلمی و پرورش نیرو باشه که قدرت سبز کردن شاگردان رو داشته باشه نه صرفا فربه کردن نظری شاگردان رو...
هدف تمام انیاء هم همین سبز کردن مردم بوده... وقتی سبز شدی خود به خود نسبتت با عالم مشخص میشه و به سمتت میان ولو اینکه هیچ تریبونی برای تبلیغ و شناخته شدن نداشته باشی مثل این استاد : اسمشون رو نمیدونم اینجا خوندم : http://rochak.blog.ir/1397/05/09 (وبلاگ خانم الف ، مطلب " حرف حق داشته باش")


لذا در هر فعالیتی هستیم بدونیم تا سبز نشیم نسبتمون با انقلاب مشخص نخواهد شد...
یکی مثل شهید حججی در اون سن کم نسبتش با جریان حق رو میفهمه و خدا خریدارش میشه و بال میشه برای جریان حق...
یکی مثل شهید شهریاری وقتی سبز میشه میفهمه نسبتش با جریان حق ارتقاء سطح علمی کشور هست
یکی مثل علامه طباطبایی نسبتش با جریان حق، تربیت نیرو برای انقلاب و جریان حق هست...



مهم سبز شدن ما هست... دانشگاه و حوزه و کلاس و درس و مباحثه و خانه داری و کاسبی در بازار و بورس و ... فقط سلوک ما هست برای این سبز شدن...
البته که انتخاب سلوک هم بسیار مهمه... اما دانستن اینکه تمام اینها سلوک هست بسیار مهمتر هست.. تمام اینها سعیست بین صفا و مروه تا کِی؟... کجا؟...
سبزمان کنند...
سبز که بشویم میدانیم نسبتمان با انقلاب و جریان حق چیست و مثل همون استاد در گوشه مساجد هم که کلاس بذاری از شهرهای دیگه میان به سمتت... 


مبادا سلوکمون رو کاربردمون و نسبتمون با جریان حق محسوب کنیم!!!... 
این سلوکها همه برای سبز شدن هست... بعد از سبز شدن نسبت حقیقی ات مشخص میشه
بذر گیلاس قرار نیست ریحون و هلو و هندونه بشه... قرار هست گیلاس بشه...
اگر نیابیم بذر وجود ما قرار هست چی بشه یقینا اون بذر رو تباه میکنیم و در مقایسات باطل گرفتار میشیم...

ن. .ا
لوسی می
راستش مفهوم پست رو فهمیدم اما هرچی فکر میکنم برای عبارتِ "نسبتِ ما با جریان حق" مفهومی پیدا نمیکنم! یعنی چی؟ یعنی جایگاه ما در حمایت از مسیر حق؟

+لینک هم باز نمیشه که!

یعنی اثر واقعیمون در کمک به جریان حق چیه...

اثرا اعتباری منظور نیست
مثلا کسی استاد دانشگاه میشه و در سال کلی دانشجو توی کلاسش درس میخونن... محفوظاتشون هم عالی میشه اما این استاد قدرت نداره حتی از بین جانهای مستعد کسی رو به درکی عمیق از جریان حق برسونه... طوری که در هر شرایط طرف بتونه بهترین تصمیم رو بگیره

وصفی که امام علی در مورد مالک اشتر میکردن...
میفرمودن مالک کسی هست که در هر شرایطی اگر کمی فکر کنه میفهمه راه درست چیه...

اون استاد دانشگاه اثر حقیقی نداره اثرش اعتباری هست... چون خودش سبز نشد نمیتونه کسی رو سبز کنه...
نمیدونم تونستم بیان کنم یا نه
خلاصه اش این میشه چیکاره هستی در این دستگاه؟ (کار رسمی و دولتی منظورم نیست)

نمیدونم چرا لینک رو باز نمیکنه... آدرسش رو کنارش گذاشتم

لوسی می
متوجه شدم. یاد اون مطلبی افتادم که در مورد تجلی اسم هادی در آدمها گفتین. که شخصی بتونه واسطه ی هدایتی بشه.
ممنون مطلب خیلی خوبی بود.

خودتون می تونین اون لینک رو باز کنین؟ ادرس هم باز نمیشه.

دقیقا همون بحث اسماء الله بحثی عمیق تر از این مطلب هست...

منتها این مطلب هم باید نوشته میشد

ممنون که برای مطالب طولانی من وقت میذارید و میخونید...

به نظرم مشکل از بیان هست
برید وبلاگ خانم الف و مطلب "حرف حق داشته باش" رو بخونید
اینم لینک دوباره اینجا

نه ایراد از بیان هست...

لوسی می
این مطالب مفیدن. به خاطر خودم میخونم. 

اون پست رو خوندم قبلا. خوب شد اسمش رو گفتین. متوجه شدم کدوم پست رو میگین.

الحمدلله

بله مطلب خوبی بود مطلب ایشون... اصل و کد در دل مطلب نهفته هست

ن. .ا
یه توضیح دیگه هم بدم
کسی که خودش رو به حقیقت نیافته باشه نمیتونه نسبت خودش رو با جریان حق بیابه...
حتی اگر نسبتت سربازی برای جریان حق باشه باز هم باید خودت رو یافته باشی

امام خمینی در مورد حاج عیسی (آبدارچی) میفرمودن: خدا من را با ایشون محشور بفرمایند...


چون حاج عیسی خودشون رو یافته بودن... سبز شده بودن... آبدارچی درستی بودن.....

دایی حیدر
سلام. قطعا مفیدن این مطالب، اینجا رو که میخونم انگار یکی از کتابهای مد نظرم رو دستم گرفتم ... :)))

اما مسیر حق کجا و مسیر انقلاب کجا... نمی خوام راجع به این قضیه بحث کنم واقعا و وقت حاج رضا رو بگیرم. اما یه درخواست دوستانه دارم و برای اینه که روشن بشم، یه لیست پنج شش الی ده نفره از افراد انقلابی سالم رو به من نشون بده. البته منظورم اساتید دانشگاه و حوزه نیست، منظورم روسا و نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و دستگاه قضا و اینهاست. میدونی چرا این سوال رو پرسیدم ؟ 
چون اگه من مثلا در اون اوایل ظهور اسلام حاضر بودم و یک رفتار نادرست از یکی از خلفا میدیدم که میدونستم با اصل اسلام یا یکی از فرامین اسلام در تضاده و اعتراض میکردم که : چه دین مزخرفیه که به خلیفه همچین اجازه ای داده، ممکنه بود یک انسان آگاه و فهمیده به من بگه : ببین، ایراد از دین نیست، این شخص مشکل داره ولی اشخاصی هستند که نمایندگان بهتری برای معرفی اسلام هستند و تو نباید اسلام رو از رفتار صاحب حکومت درک کنی، اسلام رو از رفتار امام علی و فرزندانش درک کن. بعد من میرفتم میدیدم که مثلا امام علی اونشکلی عبادت میکنه، اون شکلی زندگی میکنه، دو دستی نچسبیده به مال دنیا و شکمش تا کنار زانوش آویزون نشده و از فرط پر خوری پیه دور گلوش رو نگرفته، اونوقت نتیجه میگرفتم که اسلام واقعی چیه ... ( حالا شاید امکان اون تحقیق واسه من نبوده باشه، ولی الان هست)
حالا این انقلابی که ما داریم، از فرماندهان سپاهش تا نمایندگان مجلسش تا دستگاه قضاییش تا ریسس جمهورش ... اینا پر از عیب و ایرادن... آیا اینا جزو جریان حق انقلاب نیستن؟
 انقلاب یعنی چی دقیقا ؟ اون ایده اولیه اس؟ ایده ی REFRESH کردن اسلام بعد از 1400 سال؟ اونه راه حق؟ اسلام که راه حق بود...انقلاب چیه دقیقا ؟ انقلاب حق تر از اسلامه؟ انقلاب الحاقیه است؟ انقلابی ها کیا هستند دقیقا ؟ رهبر ؟ فلان نماینده محلس؟ رییس فلان سازمان ؟ اون لیست ده نفره رو برای این میخواستم که از روی رفتارشون بفهمم که چقدر اشتباه فکر کردم و چقدر درست؟
و میدونی چرا نگفتم کتاب معرفی کن برای شناختن انقلاب؟ چون خودتم میدونی... 
حرف زدن زیبا عمل زیبا نمیاره 

سلام :)

خدا رو شکر میکنم برای شخصی با حساسیت ذهنی تو هم مفیده... الحمدلله

به نظر من یه تفکیک بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باید انجام بدی
جمهوری اسلامی محصور در ایرانه ، قواعدش توی قانون اساسی مون اومده
مسئول اجرایی اش رئیس جمهوره... قوه مقننه و قضایی اش هم مشخصه...
توی جمهوری اسلامی افغانی نمی تونه فرمانده بشه، لبنانی نمی تونه و ...

اما انقلاب اسلامی محدود در ایران نیست... فعالهای این انقلاب نه تنها دنیاشون رو فربه نکردن بلکه از دنیاشون برای انقلاب خرج کردن...
فعالین این عرصه امام خمینی بودن... عماد مغنیه و شهید شهریاری و شهید چمران و امام موسی صدر شهید مطهری و ....
امروز آقای خامنه ای و مخلصان انصار الله و حزب الله و فاطمیون و زینبیون و ...
افرادی که مثل شهید حججی و ...
در انقلاب اسلامی هم افغانی فرمانده میشه هم پاکستانی و هم یمنی...
افغانی برای نجات سوری جانش رو میده لبنانی برای نجات عراقی شهید میشه
ایرانی برای نجات یمنی دستگیر میشه و محبوس میشه و ....
بله در جمهوری اسلامی بانکش ربوی هست اداراتش فاسد هست اختلاس توش زیاد هست بدنه حکومت با رای مردم دست لیبرالها هست و....
فاصله هست بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی...
افرادی که در انقلاب اسلامی فعالن به دنبال هزینه کردن خودشون برای نظام دینی هستن
افرادی که محدود در جمهوری اسلامی میشن در پی هزینه کردن نظام برای دنیای خود هستن

دایی حیدر
جواب سوالمو که ابدا نگرفتم...جز شخص رهبر، که اگه ایشون رو انقلابی فرض نکنیم که کلا فاتحه همه چیز خونده شده...

 اما  فهمیدم منظورت از جریان حق چیه ... 

تو دنبال مصادیق هستی و من چون برای شعورت احترام قائلم در مورد مصادیق باهات بحث نمیکنم...

اساسا شاید هدف شما برای شناختن مصادیق هدفی متعالی باشه اما معتقدم کسی که توی مصادیق دچار گمراهی یا سردرگمی میشه در فهم کلیات خیلی قوی و اصولی عمل نکرد...
معرفی مصادیق از سمت من در شان بحثی که ما میکنیم نیست

ناشناس
چه جوری تشخیص بدیم گیلاسیم یا ریحون یا هرچیز دیگه ای؟!اینکه استاد من بهم تکالیفم رو گفته و اولویت بندیشون کرده و من باید در لحظه تکلیفمو بشناسم کفایت میکنه؟!
اینکه بعضیا میرن پیش استادشون و قدم به قدمشون رو میپرسن درسته
استادی میگفت این نسخه دادن ها فایده ای نداره گیرم رسیدی هم، مهم این بود که خودت به فرقان برسی!

استاد موظفه به شاگرد اصول و کدی بده که اون شاگرد با اون اصول و کد به هر جزئیاتی برخورد کنه بتونه تشخیص بده درست رو از غلط...

اما یه وقتی واقعا در وسع شاگرد نیست که تشخیص بده برخی جزئیات رو خب باید بره کسب تکلیف کنه... اما اساتید قوی نوعا در این جور مواقع هم مصادیق و جزئیات رو نمی گن... باز راهنمایی میکنن تا شاگرد خودش بفهمه...

مثلا یکی اومده بود نزد امام صادق و عرض کرد تحقیقی دارم روی حیوانات تخم گذار و بچه زا... اما نمی تونم دسته بندی دقیقی بکنم
مثلا میخوام بگم پرندگان تخم گذارن باز میبینم خفاش بچه زاست...
هر تقسیم بندی ای میکنم مثال نقضش پیدا میشه...
امام فرمودن هر موجودی دیدی که گوشش داخل کاسه سرش بود بدون که تخم گذاره
هر موجودی دیدی که گوشش از کاسه سرش بیرون بود بان که بچه زا هست

اصل به این میگن...
اون اصل رو به جزئیات تطبیق میدی و به تشخیص میرسی...
مثلا میگن هر طاعتی که موجب عجب و خاطر جمعی شما بشه خوب نیست... اون طاعت ایراد نداره نفس عمل شخص ایراد داره که خروجی اش به جای تواضع شده خاطر جمعی

چه جور بفهمیم گیلاسیم یا...
این یه سیر یا پروسه هست... حتی اگه کسی هم بهمون بگه فایده نداره... باید در سیر بندگی مون بهش برسیم...
اون مطلبی که در مورد اعتماد بنفس گفته بودم رو بخونید

مرتضا دِ
ایول

:)

^_^ khakestari
چقدر خوب بود این پست......ولی خیییییلی سخته بفهمیم بذر وجودی ما چیه؟
اگه اشتباه کنیم،ظلمت نفسی میشه و همش افسوس میخوریم.کاش میشد از راهی بهمون تقلب برسونن :))

اگر اشتباه کنیم ظلمت نفسی پیش نمیاد...

اگر نسبت به غفلت داشتن خودمون بی تفاوت باشیم ظلمت نفسی پیش میاد...

ما در راه باشیم حتما تقلب میرسونن... اصلا بدون تقلب نمیشه...
برعکس دنیا، ملائکه محافظان امتحان الهی هستن و کارشون تقلب رسوندنه...
امتحان خدا دقیقا برعکس امتحان خلق هست

.:.چراغ .:.
عالی بود.
کاش قبل از مردن سبز بشیم.

الحمدلله..

ان شا الله..
اصل هم بر همینه... که قبل از مردن سبز بشیم والا که خسران محضه...

دیگه نمی نویسید؟

.:.چراغ .:.
بله و من ترسم اینه که دچار اون خسران محض بشم...


توی چراغ نه ولی جاهای دیگه گه گاه می نویسم


خدا ان شا الله هدایتمون کنه...

شاید هنوز سیر هستیم و از سر سیری میخوایم به غذا برسیم...
وقتش میرسه... فقط در راه باشیم

خوبه که مینویسید... ان شا الله خیره

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان