بی ربط نوشت

بعد مدتها که از تلوزیون فقط بخشی از اخبار سهم چشم و گوش من بود خانمم گفت یه سریالی میده که یه سری دانشجو با هم حوادثی دارن... قشنگه... ببینیم با هم...

سریال پدر منظورشون بود...

چند قسمت که دیدم یک شکاف بزرگ در داستان فیلم آزارم داد طوری که مضمون قشنگ و عاشقانه و عارفانه اش در نظرم رنگ باخت...

گویا این همون فیلم تنهایی لیلا بود که یک بار دیگه ساخته شد... دختری بی قید و بند عاشق پسری اهل مراقبه میشه بهش میرسه، پسر میمیره و ...

اما اون شکاف:

خانواده اون پسر مذهبی هیچ کم و کاستی نداشتن... هیچ اختلاف عقیده ای نداشتن، همه عالی بودن... همه عاقل هستن... همه به هم احترام میذارن در حد تیم ملی... همه چی میزون... بی کم و کاست...

خانواده دختر حتی یک نکته مثبت برای اشاره کردن نداره... روابط والدین و فرزند داغون و گسسته، خانوادگی مشغول زد و بند و فساد مالی... بی احترامی ها زیاد...



این خیلی بده... چیزی رو نمایش بدی که یا وجود خارجی نداشته باشه یا بسییییار به ندرت یافت بشه اثرات اجتماعی بدی داره...
مثل فیلم موش و گربه میشه که من همیشه دلم میخواست موشه یه بار شکست بخوره و گربه برنده بشه...
مثل فیلم بیگ بیگ میشه که من حتی یه قسمتش رو هم نمی توم تحمل کنم... دوست داشتم یه بار هم که شده روباه برنده بشه... و اون اردکه رو بخوره... 
من شخصا با دیدن این دو فیلم جری میشدم... چون برگرفته از واقعیت و تکوین عالم نبود....
صرفا ساخته ذهنی بود که هدفش این بود تا حب باطل رو در دلت جا بندازه... دوست داشته باشی باطل پیروز بشه...
وقتی خانواده مذهبی رو بدون شکست و بدون چالش درونی معرفی میکنی و خانواده غیر مذهبی رو سرتاسر شکاف و درگیری و تیرگی معرفی میکنی ناخودآگاه بغض این خانواده مذهبی در دلها کاشته میشه... ناخودآگاه یک خانواده خوبی رو الگو کردی که قابلیت الگو برداری نداره... چون یا نیست در اجتماع یا اگر هست بسیار قلیل...
بابا اکثر پیغمبران هم در زندگی خانوادگی شون از چالش هایی رنج میبردن... آخه مسلمون حداقل عموی خانواده مذهبی رو یه ذره بد میکردی... ساز مخالفش میکردی...
یا توی محل کار پدر خانواده یه شکافی ایجاد میکردی... آخه یک پیغمبر نام ببر که یا از درون خانواده یا از اقوام نزدیک مورد آزمایش واقع نشده باشه... بزرگ ترین امتحان الهی در این فیلم اصلا وجود نداره... 

همه چی خوب؟!!!... تا وقتی که این دختر میاد تو زندگیشون و از اینجا به بعد امتحانات شروع میشه؟
بعدش هم میخوای نشون بدی از پس این امتحان پیروز بیرون میان؟!!!

کاش فیلم سازهای ما کمی عاقل بودن...
کاش اینطور دست به دست هم نمیدادن برای نابودی حق و حقیقت...


بی ربط نوشت:
بعد از ماهها باهاش تماس گرفتم... بیش از یه ساعت صحبت هامون به درازا کشید... بیشتر شنونده بودم و لذت بردم... آخر صحبت هاش گفت هر وقت میای اینجا یه برنامه بریز نیم ساعت هم که شده همدیگه رو ببینیم... دفعه اول نبود که این رو میگفت... منم خیلی مشتاقم که وقتی میرم دیداری با آقا مهدی داشته باشم... خیلی ازش انرژی میگیرم... خیلی زیاد... سر مباحثمون بود...
اما این بار که گفت احساسم این بود که اون هم دلش برای من تنگ میشه و دوست داره حضورا گپی با هم بزنیم، اون هم از من انرژی میگیره... حالش بهتر میشه...
تا حالا برای خاطر انرژی گرفتن خودم سعی میکردم دیدار داشته باشم باهاش... اما این بار باید یه بعلاوه به نیتم اضافه کنم... رفع دلتنگی ایشون...
از بزرگواریشونه... همه خوبا همین طوری ان... به مشرب و مرام معصومین هستن... مثلا حضرت فاطمه گاهی دلش برای سلمان تنگ میشد... و از حضرت علی میخواست تا سلمان بره سری بهشون بزنه...
البته نه دوست من معصومه و نه من سلمان... فقط مثالی بود... بیان اون منش منظورم بود...


نتیجه بی ربط نوشت:
گاهی خیلی در خلق غرق میشیم از احتیاج خودمون نسبت به خدا غافل میشیم و خیلی به سمتش نمی ریم اما اگر طوری بشه که متوجه اشتیاق خدا به خودمون بشیم حتما به سمتش میریم...

ن. .ا
بلوط خانوم
سریال رو نمی بینم. اما اظهارنظرها رو درباره ش زیاد می خونم. این جمله مهمی بود بزرگترین امتحان الهی در این فیلم وجود نداره.
واقعا بزرگترین امتحان الهی، مربوط به خانواده و اقوام نزدیکه؟

شاید نشه قید زد که حتما بزرگترین امتحان الهی هست اما بلاخره از امتحانات بزرگ خداست که غالبا پیامبران که باید عملکردشون برای ما الگو باشه دچار این ابتلا بودن

از حضرت آدم که بین پسراش اختلاف بود تا حضرت نوح... حضرت یعقوب... خود پیغمبر ما... از سمت عمو ها و بعضی همسرانشون... حضرت ابراهیم...
نوعا بوده...
توی تفسیر مجمع البیان ، نویسنده اش میگه اینکه سوره توحید بعد از سوره تبت اومده یکی از حکمت هاش اینه که برای رسیدن به حقیقت توحید باید از کتل ابی لهب ها رد بشی...
برای پیامبر کتل ابولهب ، از اقوامشون هست...
بلاخره حب به خانواده و بستگان حب کمی نیست... حتما به نوعی آزمایش میشه کسی که میل تعالی داره

آشنای بی نشان
حب باطل رو تو دلت جا بندازه
تا حالا از این منظر به تام و جری نگاه نکرده بودم

سلام

به نظر من همچین هدفی داشته... ناخودآگاه

آشنای بی نشان
سلام
نگاه ها مختلفه
ما یه معلم داشتیم راجع به میگ میگ معتقد بود میخواد بگه یه عده از آدم ها انقدر احمقند که هر چی بسازن علیه خودشون استفاده میشه
دقیق تو ذهنم نیست فکر کنم همچین اعتقادی داشت

عزیزی

لوسی می
نگاهتون به تام و جری خیلی جالب بود آره منم همیشه دوست داشتم اون بده برنده بشه و اون یکی رو هم هیچ وقت درست حسابی نگاه نکردم ولی خداوکیلی تام باطل ماجرا نبود. من از اینکه جری خودش کارهای بد میکرد و خیلی تام رو اذیت میکرد اما بهش لطمه وارد نمی شد حرصم میگرفت. 
میگفتن یه آدم لارجی پول داده به این کمپانی که قسمتِ خورده شدن جری رو بسازه و اون روباهه هم پیروز بشه. فیلمش هم اومده بود بیرون! چون تمام کودکیش همین حس حرص خوردن رو داشت. حالا نمیدونم چقدر این نقل درسته.
بگذریم. در مورد این سریال که اصلا ندیدمش ولی در کل همیشه دوست داشتم یه سریالی باشه از روابط درست میان خانواده. البته با تاکید بر چالشها.
دوست داشتم و دارم یکی تو یه فیلمی باشه یا یه زوجی باشن که بشه ازشون و از تصمیمشون در یک واقعه الگو برداشت. اما هیچکس، هیچوقت تا حالا نبوده که اونقدر عاقل و قابل اعتنا نشون داده بشه، شاید چون نویسندگانمون خودشون عاقل نیستن و همونطور که شما میگین برای نمایش خوب بودن و عقل آدمها چالشهای محیط رو حذف میکنن نه اینکه مواجهاتِ خردمندانه رو به نمایش بذارن.
البته سالهاست تی وی نمی بینم شایدم نشون دادن قبلا! :/

ببینید از دید ماها که سنی ازمون گذشته (؟!!!؟) بله گربه بد نیست... اقتضای طبیعتش اینه که بره موش رو بخوره... (گربه هم گربه های قدیم)

اما یه کودک گربه نمیبینه ، مهاجم و زورگو میبینه ... که میخواد اون ضعیف تره رو بخوره...
کودک قدرتمندی میبینه که همیشه از قدرتش برای زورگویی استفاده میکنه... این در نگاه کودک باطل هست... فطریه براش...
اما این تقابل حق و باطل جوری نشون داده میشه که شما دلت برای باطل بسوزه.... حب پیدا کنی نسبت به باطل...


نویسنده ها و فیلم سازان ما چون جهان بینی عمیقی ندارن... برای همین نمی تونن از محدوده ی رویاهای ذهنی شون فراتر برن....
نمیدونم چرا یاد پدر سالار افتادم
چالش ها رو خوب نشون میداد... اما بنظر میرسه عاقلی که چالش ها رو درست ببینه توی اون خانواده وجود نداشت... این هم آسیبه...
این هم قابل الگو برداری نیست...

صـــا لــحـــه
اصن خیلی سریالِ بدی هست...
بازی های تصنعی
داستان تکراری

دیشب فیلم رو دبدم، ماجرای روز عروسیشون بود. بعد که فیلم تموم شد انتظار داشتم آیه "ازواجا لتسکنوا الیها" رو بذاره.... ولی یه آیه دیگه بود در مورد بلا و ابتلا...
نمی کنند لااقل خوشی های زندگی مذهبی ها رو خوب نشون بدن!

واقعا سریال بدی هست...

چون یا در بینشون (مذهبی ها) زندگی نکردن یا جهان بینی عمیقی ندارن....

کسانی که حکمت ندونن داستانهاشون فقط قوه خیال رو درگیر میکنه... و عقل بهره ای در اون سفره نداره...

من تا یه سنی بسیاری از داستهانهای نویسنده های مطرح ایرانی و خارجی رو خوندم اما وقتی مطالعات فلسفی ام شروع شد دریغ از یک صفحه داستان خوندن...
تقریبا بیش از نود درصد داستانها و رمانهایی که میدیدم وقت هدر دادن بود... منو وارد بازی های خیالی نویسنده میکرد...
باید داستان نویسی رو هم از قرآن آموخت... خیلی حرف داره.... خیلی

مرتضا دِ
خیلی دقت خوبی بودها
قابل توجه فیلم نامه نویس های محترم@

سلام

خوبی مرتضی؟

پیـــچـ ـک
یه عالمه نوشتم آف لاین شدم نرسید.

کلا این دست فیلما باعث کمرنگ شدن و بی ارزش نشون دادن حیای دخترا میشن. بدم ازشون.
الان حوصله ندارم توضیح بدم.شرمنده. خیلی نوشته بودم توی ذوقم خورد.

دوست ندارم فقط نقد کنم فیلم رو...

اما دیدم اثر اجتماعیش بیشتر یه اثر وهمی و خیالیه تا اثر الهی...
گفتم باید بگم تا حداقل مخاطبا بدونن این فیلم ممکنه چه اثرات منفی ای روشون بذاره اگه آگاه نباشن

اما وقتی مجبور به دیدن شدم سعی میکردم با خانمم نکات مثبتش رو ببینیم...
به خانم گفتم:
این دختره صداقت و تعهد رو توی زندگیش در عمل ندیده بود... اما فطرتش طلب میکرد...
وقتی در عمل این اندازه از پاکی و صداقت و تعهد (نسبت به خود ،بعد به دیگران) رو در این پسره دید نتونست دلش رو کنترل کنه... چون از بچگی آداب یاد نگرفته بود... اینطور آموزش دیده بود که ملاک ،خواسته ی دلته... آداب جایگاهی ندارن...

همه انسانها وقتی خوبیها رو در عمل از کسی ببینن شیفته اش میشن... این یک قاعده هست...
یک اصل هست...
علت اینکه ما دین گریز زیاد داریم اینه که دیندار و مذهبی اهل عمل کم داریم...

پلڪــــ شیشـہ اے
سلام علیکم.
جالب بود. 
اون قدر خیالیه این داستان که توی ذوق می زنه. کدوم دختری یهو این طوری میره از کسی خواهش کنه که همه چی رو بهش دیکته کنن. 
بعدم با این که ازدواج کرده هنوز توی یه صحنه هایی آدمهای اشتباهی گذشته توی روابطش هستند. پسرعمو، پسر همکلاسی ...

خداوند نعمت دوستان الهی رو براتون افزون کنه. برای ما نیز.همنشین خوبمان آرزوست.

سلام علیکم

دقیقا خیالی بودن هر داستانی مخاطبش رو خیالی میکنه... و تمام مقایسات نادرست زیر سر اینه که ذهن انسان خیال محور بشه...

خدا ان شا الله همنشین الهی نصیب هر سالک الی الله بکنه...

مرتضا دِ
ما تابع جمعیم
بقیه خوب باشن ما هم خوبیم :)

سلام و عرض ادب و این صحبتا

پس دعا کن حال اجتماع خوب بشه...


لوسی می
من تصور کودکیهامو گفتم! نه الان که سنی ازم گذشته! :دی

یعنی در کودکی اینکه گربه میخواست موشه رو بخوره از نظر شما اشکال نداشت؟

ناراحت نمیشدید؟

لوسی می
نه واقعا. همون توضیحی که دادم. از موشه حرصم میگرفت که گربه رو آدم بد ماجرا کرده..

جالبه...

خب این به خاطر بد ساختن فیلم هست به نظرم...
چرا اصلا باید فقط یک طرف هی شکست بخوره... این مطابق قانون طبیعت نیست... مطابق تکوین نیست...
لذا اثرات منفی اش رو میذاره...

لوسی می
بله کاملا صحیحه. موافقم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان