کاملِ مکمل

بهش گفتم بچه تو هم همینقدر انرژی داره؟

گفت: بلکه هم بیشتر

گفتم: چه میشه کرد توی خونه های امروزی که حیاط نداریم... بچه میبینه توی یه چهاردیواری زندانیه... ما هم واقعا کم میاریم بخوایم پا به پاش بازی کنیم... برای همین بچه گاهی عصبی میشه از بسته بودن فضا... هر روز هم که نمیشه بردش پارک...

گفت: آره نمیشه پا به پاش رفت... من که خانمم گاهی خیلی به ستوه میاد...

گفتنم:  من هر سری یه بازی هایی طراحی میکنم تا هیجان و انرژی بچه تخلیه بشه... خیلی اثر داره... آخه اگه الان تدبیر نکنیم بچه اون جوری که باید متعادل بار نمیاد...

گفت: مهندس اینا همه فرعه... بچه اگه بنیه عقلانیت داشته باشه خوب ازآب در میاد...

گفتم: حتی اگه این حرفت درست باشه باز چیزی از وظایف ما کم نمیکنه... نظام هستی شرایطی برای ما پیش آورد که از ما میخواد این وقت رو بذاریم... یعنی این تلاش ما فقط به نفع بچه نیست... برای خود ما هم کمال میاره...

این تکامل دو طرفه هست...

اولیای الهی وقتی در سفر سومشون از سمت حق به سمت خلق میان برای هدایت... خودشون هم دارن با این هدایت به تعالی میرسن... کامل شدن اما با حرکتشون به سمت خلق "مکمل" میشن... میدونستی یک ولی خدا چقدر دغدغه داره برای اینکه هر آنچه از حق گرفته به یک نفر دیگری منتقل کنه؟... اونقدر که اون برای انتقال دغدغه داره شاگردانش برای گرفتن دغدغه ندارن... اصل وصایت و ارث بردن در نظام هستی یک اصل ریشه دار هست...

طوری که یک از اوصاف حق متعال خیر الوارثین هست... اولیای الهی در حرکتشون به سمت خلق میل بسیار شدیدی در تکامل خلق دارن طوری که اگر کسی رو پیدا نکنن که هر آنچه دارن به او منتقل کنن گویی عقیم شدن... و عقیم شدن نه در مرتبه ماده اتفاقی مبارکه و نه در مرتبه فوق ماده...

برای ما هم همینه... پرداختن به بچه و تربیتش ، فارغ از اینکه این بچه به چه سطحی از عقلانیت و کمال میرسه، موجب کمال خود ما میشه... پس هدف غایی از این وقت گذاشتن ها صرفا کمال بچه نیست.. کمال خودت هم هست... برنامه ای هست که نظام هستی برات چیده... اگر براش وقت نذاری حتما در قیامت از فرصتی که از دست دادی پشیمان میشی...



اولیای الهی دنبال کسی میگردن که اون ظرفیت و قابلیت رو داشته باشه اسما الله ی که اونها دارا شدن رو بتونه حمل کنه و هدر نده... دنبال وصی ای ، اهل میگردن...
همونطور که یک پدر و مادر برای ارث مادی دادن به فرزندانش دوست دارن اون فرزند این دارایی ها رو درست استفاده کنه و تباه نکنه...
لذا در نهایت اولیای الهی بهترین وارث رو خود حق متعال میابن و تمام دارایی هایی که خدا بهشون داد رو به خود خدا که خیر الوارثین هست برمیگردونن... تا خود خدا بگه این دارایی ها باید به کی برسه... در واقع از خودشون سلب اختیار میکنن و اختیار خدا رو اختیار میکنن...
اگر ما قابل باشیم... اولیای الله مشتاقانه دنبال ما میگردن...
خدایا دریابمون تا حسرت این فرصت ها رو نخوریم...


ن. .ا
لوسی می
یکی از بهترین و البته از سخت ترین روشها برای کمک به بچه هامون تولد فرزند دوم هست. :)

دقیقا

اللهم ارزقنا..

پیله سرخ
سلام
یادمه یه جایی خوندم که هر نبی ای یه وصی ای داشته و سید این اوصیاء علی بن ابی طالب علیه السلام هست.


کاملا دغدغه اون پدر و مادر رو میفهمم.
همیشه نیاز به همراهی با بچه نیست بعضی وقتا محیط رو باید آماده کنید خودش شرایط بازی رو انتخاب کنه. هر کدوم از پدر و مادر دو ساعت با بچه بازی کنن کافیه. بعد ازاون خودش محیط رو برای کشف و مشاهده میگرده. متتها خونه باید امن باشه. مثلا مجسمه و وسایل نوک تیز در دسترسش نباشه. یا جاهایی که ممکنه به بچه صدمه بزنه رو درست کنید. گوشه میز و مبل..لبه پله...اینا. اگرم سه سالش تموم شده که باید دنبال دوست هم سال براش باشید. 

سلام علیکم

بله...همه وصی داشتن

بله همون دو سه ساعت هم نیاز به همت و برنامه ریزی داره
دو سال و نیمشه

رئوف ..
پس خوش به حال من!
بچه ها منو بهترین هم بازی خودشون می دونند و منم که عاشق بچه ها...


بقول مولوی:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
هم، زبان کودکی باید گشاد..


البته مصرع اول را بعضی ها اینجوری میگن:
چون که با کودک سر و کارت فتاد ...

سلام

احسنت به شما

بچه ها از بازی با پدر خیلی لذت میبرن کلا...

پیله سرخ
برنامه ریزی؟!
برنامه ریزی رو نفهمیدم. یعنی مثلا وقت آزاد پیدا کنید؟ وگرنه که محتوای اون دو ساعت صد در صد به انتخاب بچه ست. فقط نباید به خودش صدمه بزنه.

خب منی که مستاجرم و تا حالا یک بار از یک خونه به خاطر دویدن های بچه توی خونه مجبور شدم  اسباب کشی کنم (صابخونه اعصاب نداشت) و چند ماه دیگه هم از همین خونه باید اثاث کشی کنم و برم جای دیگه... 

خیلی هم نمیتونم در انتخاب بچه بی دخالت باشم...
باید حواسم باشه علاوه بر آسیب نزدن به خودش ، به خونه مردم هم آسیب نزنه ، ببینم چقدر صدا میره به طبقه پایین و به اعصاب صابخونه هم آسیب نزنم... باید براش بازی هایی طراحی کنم... که لذت ببره...
مثلا اگر دوست داشت به جای کاغذ روی دیوار خط بکشه باید چیزی جایگزینش کنم... اگر دوست داشت بره روی بالکون خونه و هر چیزی که توی خیابون میبینه با فریاد اسمش رو برای من بگه که بعد همسایه های پایینی اعتراض کنن باید یه چیزی جایگزینش کنم...
زندگی شهری به سبک امروزی مصیبت بزرگ بشری هست... کلا انسان در این سبک زندگی عقده ای میشه...
برنامه ریزی برای همه این تقید ها و مراعاتها لازمه...

ولش کنید در موردش حرف نزنیم... هدف این مطلب بحث در مورد بازی با بچه نبود...

انـ ـــار
متاسفانه خیلی ها بازی با بچه را اتلاف وقت می دونن
ان شالله خدا صبر و حوصله مون را زیاد کنه در وقت گذاشتن برای امانت های الهی.


الهی شکر که حیاط بزرگ داریم، آن هم از نوع باغچه دار و درخت دار


خیلی مطلب مفیدی بود.
بنده واقعا استفاده می کنم از مطالب تون

تشکر



.

اصلا یکی از موهبت هایی که خدا با فرزند به انسان میده افزایش صبر هست...

و خدا میدونه اگر تمام فضائل رو داشته باشیم اما صبر نداشته باشیم خرواری به خردلی هم نمی ارزه...

خیلی قدر بدونید... من اگر شرایط شغلی ام نبود یک لحظه در محیط شهری زندگی نمیکردم...
میرفتم در روستاها...

الحمدلله...
پس برای سعه یافتن ما دعا بفرمایید

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان