پنهان و آشکارا

هر جوری نگاه میکنم میبینم فرصتهایی که در دل تهدیدات نهفته هست از فرصتهای بدون تهدید یا با تهدید پنهان، برای عوامی مثل من  رشد بیشتری میاره... گویا رشد قهری داره...

فرصت بدون تهدید ، فرصتی هست که تهدیدش پنهانه و فرصتش آشکار

فرصت در دل تهدید فرصتی هست که تهدیدش آشکاره و فرصتش پنهان...


الان که دارم فکر میکنم میبینم انتخاب بین این دو چقدر سخته...

من مدتیه حال تفصیل ندارم برای همین مثال نمیزنم چون میدونم اکثرا برنمی تابن و من باید توضیح بدم...

اما بذارید یه مثال بزنم:

بودن در کنار انسانهای بزرگ و الهی فرصت آشکاری هست که تهدیداتش پنهانه... در عین شیرینی سخت هم هست... تهدیدات پنهانش واقعا مهلک هستن اگر بخود نیاییم...

مثلا 13 معصوم در بین مردم بودن... فرصت آشکار بودن... عادت به بودنشان و داشتنشان ، همون تهدید پنهان بود... این تهدید از تهدید بنی امیه و بنی عباس (تهدید آشکار) بیشتر موجب محرومیت شیعه شد...

امروز معصوم چهاردهم غایب هست...

به امید روزی که همه ماها اهل حضور بشیم تا به بودن و داشتن انسانهای الهی و معصومین عادت نکنیم... تا از فرصت و تهدید نسبی خارج بسیم و در دامن فرصت مطلق قدم برداریم...


ببخشید نظرات رو میبندم...

این روزها دوست دارم فقط بنویسم...

ن. .ا
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان