به وقتش

حدود 8 _ 10 سال پیش سوالاتی برام پیش اومده بود در زمینه قضا و قدر...

خیلی برام مهم بود... طوری که انگار زندگیم داشت مختل میشد... داشتم به این نتیجه میرسیدم تلاش ما در تعیین سرنوشت ما یه بازی بیشتر نیست... توی اتاقم نشسته بودم که برادر زاده ام (چهار سالش بود) با یک کلاسور که مال خواهرم بود وارد اتاقم شد و گفت: عمو جون ببین دارم میرم مدرسه... یه دفعه کلاسور از دستش افتاد و کاغذهاش ریخت بیرون... اومدم کاغذها رو جمع کنم دیدم یه تحقیق هست در مورد قضا و قدر که از نظرات علمای معاصر (آقای جوادی آملی ، آقای مکارم شیرازی و ...) رو از کتبشون جمع آوری کرده بود... تحقیق مال دوست خواهرم بود...

انگار اون جزوات رو خدا بهم رسونده بود... به پاسخ کامل نرسیده بودم اما از اون تعلیق نجات پیدا کردم...



الان حدود دو سالی میشه که یه سلسله سخنرانی حدود 10 جلسه ای توی گوشیم داشتم که بارها خواستم حذفش کنم اما دلم رضا نمیداد... چون دو سه جلسه اش رو گوش داده بودم و فکر کرده بودم موضوعش تقریبا تکراریه و لازم نیست براش وقت بذارم...
چند روز پیش اتفاقی جلسه چهارم یا پنجمش رو گوش دادم... دیدم وای خدای من... غوغاست... دقیقا در مورد چیزی که له له میزدم (له له همون تلذی هم معنی میده) بیشتر بدونم اما منبعی نمی شناختم داره صحبت میشه...
در مورد اسماءالله و رسیدن انسان به اسمای الهی و مسئله ولایت تکوینی بر اساس تخلق به این اسماء الله و مراتب ولایت تکوینی و ...
فوق العاده هست...


دو سال بود با وجود اینکه توی گوشیم بود و من هم دنبالش بودم... اما پیدا نمیکردم...
این هم یکی از معانی "به وقتش" هست...
اساسا اعتماد به نصرت خدا بصیرت و نور ایمان قابل توجهی لازم داره که اغلب ما عوام ازش بی بهره ایم...
خانمم از وضعیت حجاب و فجایع فرهنگی توی جامعه خیلی می نالید و میگفت گاهی به این نتیجه میرسم نظام داره به لحاظ فرهنگی و اسلامی بودنش سقوط کامل میکنه و دچار مرگ میشه...
بهش گفتم آقا خیلی آینده رو امیدوار میبینه... امیدوار باش... ما باید چشم و گوشمون به فرمایشات آقا باشه...
بهش گفتم وقتی قوم موسی بین رود نیل و لشگر فرعون محاصره شدن همین حس ناامیدی به سراغشون اومد... خوف کردن... رفتن پیش حضرت موسی و نالیدن که الانه که نابود بشیم...
حضرت موسی بهشون فرمود: "انَّ معی ربی ، سیهدین"
ایمان به نصرت خدا از طرف حضرت موسی و مومنین قومش بود که رود نیل رو شکافت و اونها نجات پیدا کردن... نه صرفا ید قدرت حضرت موسی...
برای همین در پاسخ به قومش نگفت من میتونم رود نیل رو بشکافم پس نترسید... نه... اونها رو به اصل قدرت هشدار داد... گفت خدای من با من است... هدایتمون میکنه... بله امید به نصرت الهی داشتن انسان رو به نجات میرسونه...
و این از بزرگترین امتحانات بشر هست...
بهش گفتم حضرت آقا چند وقت پیش دقیقا همین آیه رو در پاسخ به ناامیدان تلاوت کردن
انَّ معی ربی سیهدین...
مومنین اگر از امتحانات الهی درست بیرون بیان خدا ان شا الله تمام جامعه رو نجات میده
ن. .ا
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان